گردش

سلام 

امروز با مامانم و اکیپ دوستان رفتیم چیتگر 

قرار بود بعد نهار سریع برگردیم ولی این گردش شد از ساعت ۹ صبح تا ۵ 

خوش گذشت  

ولی مردم از خستگی(دوچرخه سواری.پباده روی.وسطی.استب هوایی.کارت بازی.چشمک......) 

چه بادیم بودا نشد بدمینتون بازی کرد +گردوخاک  

تو این یه سال می خوام تا میتونم با مامان بابام باشم 

امروز فهمیدم بابا بچه های الان تو فیلم دیدن دست من فیلم بازو از پشت بستن 

این فیسبوکم خوب چیزیه ها ..امروز با مامان کلی عکس از فک و فامیل موجود در فرنگ دیدیم 

زمان آدمارو چه پیر میکنه........حتی چهره های زیبارو ( حتی تا حدی که اول نشناسی) 

عمره دیگه میگذره تا به خودت بیای تازه اگه جوون مرگ نشی 

واقعا زندگی کردن بدون اعتقاد به آخرت دیوانه کنندست 

خوبه که خدا من اعتقاد دارم بهش 

ممنونم 

الان منتظر عمرانم تو اسکایپ  گفتم بیام اینجارو خط خطی کنم  

راستی اسم بلاگم چون دیگه دوستام نمی نویسن اینجا عوضش کردم 

ظریفه