حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

سلام دوستان

سلام

سلام

سلام

 

هزار و سیصد و هشتاد و پنج تا سلام

به همه ی دوستای گلم

که دلم براشون یه ذره شده

 

خوبین؟ خوشین؟ زندگی به کامتونه؟!

عرض شود که می نویسم به چند دلیل

 

1- حلالیت (حالا جریانش رو بهتون میگم)

2- دلم براتون تنگ شده بود

3- می خواهم یه کم اینجا حرف بزنم و از بعضی دوستان عذر خواهی کنم

 

فردا با بچه ها می خواهیم بریم تنگه واشی، حالا اینجاش که خوبه، سفر یه شعره سفر یه قصه است..... اما بنده مطمئنم که رفتن برابر است (در بهترین صورت) با یه سرماخوردگی درست و حسابی و پا درد شدید! همون طور که شاید مطلع باشید تنگه ی واشی یه دره سنگی پر آبه که باید از توی آب رد بشیم، خوب آب هم این موقع سال یخ یخه! این شد اولین دلیل حلالیت طلبیدن! اگه یه مدت نیومدم حالمو از زهرا و ظریفه بپرسید!

یه چیز دیگه هم هست، 5 شنبه داریم میریم ماهشهر، از همین تورهای "ایران مرز پرگهر" این یعنی اینکه کل پول سفر ما میشه 600 تا تک تومنی! اون هم فقط پول بیمه است. خوب مطمئناً با این هواپیما قراضه ها میبرن! و از اون جایی که این هواپیماها "نخبه کُش" هستند (خوب ما هم خودمون رو تحویل بگیریم چی میشه؟!) می گم من رفتم بر نگشتم حلال کنید!

 

و اما 2

دلم برای کروکدیل و اینجا تنگ شده بود

حلالیت و این حرفها فقط برای خنده بود

فکر کردید من اینطوری جون به عزراییل می دهم؟!

دلم می خواست میومدم با کروکدیلم براتون حرف می زدم و شما هم مثل همیشه با حرفها و نظرهای مهربونانتون همراهیم کنید

 

 

موضوع 3

بعضی دوستا می گن که من و دوستام اونا رو فراموش کردیم و بهشون سر نمی زنیم

موضوع این نیست

میدونم که کامپیوتر زهرا خراب شده این هفته، باید فرمتش کنه، ظریفه هم که حسابی تو خط فوق لیسانسه و من هم کمتر آنلاین میشم چون تا 5-6 هر روز بیرون از خونه هستم

میام خونه هم که گرفتار این بازسازی خسته کننده هستم،

روزهایی هم که کارآموزی نمیرم..... این ور و اون ور رو فتح میکنیم!!!

 

اما به تمام وبلاگهاتون سر میزنم

گاهی مجبورم آفلاین بخونم و نمی تونم نظر بذارم

مطمئن باشید که اگه کمتر میام به خاطر وقته نه یاد رفتن دوستان

مگه میشه آدم دوستاش خوبی مثل شما که غم و شادیش رو باهاشون تقسیم می کنه یادش بره؟!

 

 

شادی ها بهانه ی زندگی است

زندگیتون پر از بهونه باشه دوستان

 

شاد باشید و وفادار

 

رویا

 

سلام

 

سلام

سلامتی میاره!

باور کنید

البته اگر با لبخند و روی گشاده باشه اثر شفابخشیش بیشتره!

من به متبسم بودن معروفم

حتی اگه خیلی هم غصه دار باشم با لبخند زدن سعی میکنم شاد باشم و دیگران روشاد کنم

امتحان کنید آدم خودشم خیلی حالش بهتر میشه

من همیشه در مورد حوادث سعی میکنم بدون سوء ظن قضاوت کنم

خیلیا فک میکنن آدم زیادی خوش بینی هستم

یا بهم مگن تو خیلی آرامش داری تا حالا کسی مثل تو ندیده بودیم

خیلیا باهام دوستن

البته دوست صمیمی خیلی کم دارم

اما کلا دوست زیاد دارم

         

مردمو خیلی دوست دارم

بعضی وقتا دلم واسه آدمای توی خیابون تنگ میشه

واسه رفتگرا!

واسه آدمای فقیر احترام زیادی قائلم مگر اینکه بهم اثبات بشه که آدمای بدی هستن

در غیر اینصورت هیچ وقت به خاطر نژاد قیافه پول لهجه سواد و مذهب به کسی بی احترامی نمیکنم

آدمای کمی هستن که مثل من فکر کنن

مثلا بعضیا فک میکنن دنیا تیره و تاره

هیچ امیدی نیست

و اونا توی این دنیا تنهای تنهان

چرا؟

مشکلات جزئی از زندگیه

و اگر نبود زندگی لذت بخش نمیشد

توی دنیایی که خدای مهربونی هست که همه جوره هوامونو داره نا امید شدن گناهه

من نمی خوام سختیهای بزرگو انکار کنم

اما همیشه به خودم میگم آخه چه طوری آدم میتونه چشمشو روی زیباییهای دنیا ببنده

شما رو نمیدونم

اما من واقعا مجذوب خوبیهای دنیا هستم

و به نظرم هرگز با مشکلاتش برابری نمیکنه

وقتی توی این دنیای کوچیک یا بزرگ هر روز صبح خورشید طلوع میکنه

وقتیکه کتابی داریم که از جنس نوره(قرآن)

وقتی امام زمان داریم

سلامتیم

پدر و مادر داریم

عقل و احساس داریم

وقتی بچه های کوچولوی پاک و معصوم داریم

و خیلی چیزای دیگه

پس بلند شو پنجره رو باز کن بذار هجوم نور خورشید دلتو روشن کنه

وبگو بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا به امید تو

 

زهرا

شانس!!!!!

سلام..چطورین؟؟؟

امیدوارم عید خوش گذشته باشهبه من که خوش گذشت.فکر کنم به رویا جون و زهراجونمم خوش گذشته باشه

امیدوارم توپ توپ باشین. اگه نیستین واسه چی نفس می کشین اصلا؟؟؟؟؟؟؟

مرد جوانی در ارزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود
کشاورز گفت برو در ان قطعه زمین بایست.من سه گاو نر را ازاد می کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را بتو خواهم داد.
مرد قبول کرد.در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد . باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود. گاو با سم به زمین می کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت.دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد.گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت کرد .جوان پیش خودش گفت : منطق می گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.
سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.
پس لبخندی زد در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد...

 اما.........گاو دم نداشت!!!!


زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به انها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچوقت نصیبمان نشود.برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.

ظریفه

عیدتون مبارک

حسرت نگاه پنجره‌ها را گرفته است

بغضی گلوی زخمی ما را گرفته است

کی این سفر به آخر خود می‌رسد، ببین بیا مهدی شب هجران سحر کن

دستم چگونه، دست دعا را گرفته است

در انتظار آمدنت، لحظه می‌کشیم

یک عمر انتظار کجا را گرفته است

آن قدر عاشقیم که عشق تو از نگاه

پس کی، کجا چگونه، چرا؟ را گرفته است

حالا غروبها همه بارانی‌اند و بس

باران عجیب حال هوا را گرفته است

برگرد و با وسیع خودت آسمان بساز

غربت نه آسمان، همه جا را گرفته است

 بشکن طلسم غربت ما را، دعا بخوان

دستی از این قبیله، خدا را گرفته است

 سر در گمیم بین غزلهای نیمه جان

حال و هوای قافیه ما را گرفته است

 

عیدتون مبارک دوستان

دوستای خوبم جشن نیمه شعبان وبلاگیها

خوشحال میشم همتون رو ببینم

http://www.heyatblog.ir

رویا

شاد باش تا خوشبخت باشی!!!!!!!!!

 سلااااااام.بخند تا زندگی بهت بخندهمنم ظریفه.این عنوانی که نوشتم یکی بهم گفت کلی حالیدم(نه ازون نظرا ازین نظرا)
می خواستم یه مطلب متفاوت و شاد بنویسم ولی خوابم میاد واسه همین یه چیزی کپی کردم ولی خیلی خنده داره
یعنی همین کپی کردنشم کلیه:
شکسپیر : اگر کسی را دوست داری رهایش کن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده
دانشجوی زیست شناسی : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... او تکامل خواهد یافت (با اینم موافق)
دانشجوی آمار : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر دوستت داشته باشد ، احتمال برگشتنش زیاد است و اگر نه احتمال ایجاد یک رابطه مجدد غیر ممکن است
دانشجوی فیزیک : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ، به خاطر قانون جاذبه است و اگر نه یا اصطکاک بیشتر از انرژی بوده و یا زاویه برخورد میان دو شیء با زاویه صحیح هماهنگ نبوده است
دانشجوی حسابداری : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، رسید انبار صادر کن و اگر نه ، برایش اعلامیه بدهکار بفرست
دانشجوی ریاضی : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، طبق قانون 2=1+1 عمل کرده و اگر نه در عدد صفر ضربش کن
دانشجوی کامپیوتر : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، از دستور کپی - پیست استفاده کن و اگر نه بهتر است که دیلیت اش کنی (من خودم با این موافقم)از بس که من احساساتیم
دانشجوی خوشبین : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن... نگران نباش بر می گردد
دانشجوی عجول : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر در مدت زمانی معین بر نگشت فراموشش کن
دانشجوی شکاک : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ، از او بپرس " چرا " ؟
دانشجوی صبور : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برنگشت ، منتظرش بمان تا برگردد
دانشجوی رشته صنایع : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ، باز هم به حال خود رهایش کن ، این کار را مرتب تکرار کن.......

ظریفه


ای آفتاب خوبان

 

 

 

ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم / یک ساعتم بگنجان در سایهء عنایت

سلام خدای مهربونم!                    

آدمای عاقل و باتجربه هم گاهی اوقات اشتباهای بزرگ میکنن فقط موضوع اینه که وقتی یه جوون کم تجربه همون اشتباه رو میکنه میشه حسابی سرزنشش کرد. اما بزرگترا رو نمیشه...

گناه من فقط اینه که صادق بودم و بی شیله پیله ...

شایدهم گناهم اینه که قلبمو راستو حسینی گذاشتم کف دستمو گفتم :یا علی!

وای که چی کشید دلم واااااای واااااای!

یعنی یه دل خنجر خوردهء صورتی رو میشه دوباره زنده کرد؟؟؟

آااااااااای خداااااااااااااا

آخه داره جلوی چشام پرپر میشه!

واسش خیلی غصه میخورم.

نمی دونی چه حالیه؟

.

.

.

نه ببخشید میدونی.

.آره میدونی

خوشحالم که یکی هست که می دونه.

خوشحالم که توی تموم دنیا این تویی که از حال دلم خبر داری.

مگه تا حالا غیر از این بوده دختر خوب؟؟

این بار که امام رضا دعوتم کرده بود مهمونی بهش حال دلمو سربسته گفتم.

بهترین مهمونی تموم عمرم بود.

حیف که نتونستم صورت ماهشو ببینم.

خدایا از اون موقع حال دلم خیلی بهتره.

فکر کنم امام رضا شفاش داده.

هر روز داره بهتر میشه.

شکر شکر شکر یا رحمان!

همیشه وقت تو ای عیسی صبا خوش باد

که جان حافظ دلخسته زنده شد ز دمت

خدای عزیزم!

ممنونم به خاطر همه چی...

اونجاکه بودم واسه همه دعا کردم حتی واسه اونا...

دلم نیومد شکایتشونو به امام رضا کنم.

گفتم بالاخره گذرشون به این حرم میفته خدا رو خوش نمیاد آبروشونو ببرم.

دلم روشنه.

میدونم تو کمکم میکنی مثل همیشه!

به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی ست

به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست

ماه رجب تموم شد.

دلم شکست...

اگه شعبان و رمضان هم تموم بشه.... ؟؟!!

دلم میخواد تا میتونم دعا کنم تو هم بگی قبوله!

تا این روزا تموم نشده...

خواااههش میکنم.

.

.

.

متشکرم خدایا متشکرم.

سعدیا گر بکند سیل فنا خانهء عمر

دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست

دوستت دارم.

زهرای تو

تو را نمی دیدم.... پشت به خودم کردم.....رو به رویم بودی!!!!

 

دوستای خوب و مهربونم سلام

بدجوری دلم براتون تنگ شده بود

 

اولاً ببخشید که دیر اومدم! به وبلاگاتون کمتر سر می زنم، یه کم گرفتارم! هم گرفتاریهای روزمره که بازسازی خونه هم بهشون اضافه شده به انضمام هر هفته سه تا عروسی(که البته آدم که قرار نیست هر جا دعوت میشه بره!)!!!!! و هم یه سری درگیری های درونی!باید اونا حل می شدند.آخه قرار بود دیگه تو این وبلاگ حرف از تنهایی و ...نزنم.

 

 تصمیم گرفته بودم که خودمو عوض کنم! یه کم تغییر لازم بود حداقل به خاطر اطرافیان. با یه عزیزی صحبت کردم اون می گفت که همیشه نباید تو عوض بشی، یه کم هم باید بزرگترها رفتار و برخوردشون رو عوض کنند و شرایط تو رو درک کنند!

 

درسته بعضی وقتا بزرگترها مقصرند اما یه موضوع مهمی هم هست، به نظر من پدر و مادری که همه ی عمرشون، جوونیشون، تفریحاتشون و ....به پای ما ریختند تا ما بزرگ شیم و کمک حالشون بشیم، دیگه نباید همینکه ادعامون شد بزرگ شدیم و از همه مهم تر آدم شدیم و خودمون خوب و بد خودمون رو می فهمیم، به مشکلاتشون اضافه کنیم!!!!بسّه اینقدر توی اون بیست و اندی سال اذیتشون کردیم!

 

جداً تصمیم گرفتم عوض بشم، دیدم خودخواهیه که فقط وقتی شادی، کیفت کوکه و.... باهاشون بگی بخندی! یا مثلاً تا وقتی توی خیابونی و با بچه ها، حرف می زنی، جوک میگی، درد و دل می کنی، بلند می خندی، فال حافظ از بچه های مترو میگیری و ...حتی یه لحظه هم ساکت نیستی! اما همین که میرسی خونه، همه باید ساکت باشند که شما لالا دارین، ناهار نخوردین (چون حال نداشتین) و الآن مامان محترمتون باید برای شما غذا اماده کنه، تلویزیون همون کانالی که شما می فرمایید باید روشن باشه، وقتی شما هستین کسی نزدیک کامپیوتر هم نشه، کسی به شما نگه بالای چشتون ابروئه! چون به هیچ کس ربطی نداره، کسی از شما نپرسه چه خبر، از صبح تا حالا چی کار کردین، ........ حتی می تونی اگه سوال یه کم مورددار ازت پرسیدن،"مثلاً چرا دیر اومدی؟!تا حالا کجا بودی؟!" بپری بهشون که شما به بچه تون اعتماد ندارید که اینو می پرسید و الکی افراد خونه رو به چالش بکشید!!!!

 

شما می تونید خیلی ..... (می تونید نقطه چین رو با "غلطا" پر کنید) کنید!

اما یادتون باشه تا وقتی توی این زندگی هستین، با این خانواده که مدیونشونی حتی اگه تمام عمر جلوشون دولا راست بشی، حق نداری عین کبک کله ات رو بکنی توی برف و تازه انتظار داشته باشی اونها هم عینه تو هیچ جا رو نبینن!!!

 

از دیشب دارم سعی می کنم بهتر بشم، بشم رویای قبلنا، یه رویای حداقل قابل تحمل! یه رویایی که اگه ادعاش می شه حرف خدا و پیغمبر حالیش میشه، بزرگتر از حدّش حرف نزنه! مراقب مخاطبش باشه! مخصوصاً اگه اون مخاطب عزیزترین های زندگیش یعنی پدر و مادرش هستند!

 

این عوض شدن داره بهم بدجوری فشار میاره! مخصوصاً  وقتی که قراره یهو با آغوش باز به استقبال یه عالمه مشکل بری! مجبوری هم با نفست مبارزه کنی که یه کم ادب بشه و هم مشکلات بجنگی! جداً سخته!

 

برای من و امثال من خیلی دعا کنید که موفق بشیم، آدم بشیم، خوب بشیم، نیمه ی پر لیوانو ببینیم، خودخواهی رو بذاریم کنار.......

 

 

راستی یه چیزی

حتماً حتماً بگید نظرتون در مورد این بیت چیه، چقدر صادقه!!!؟؟؟

 

واسه هرکی دل من تنگ میشه

تا میفهمه دلش از سنگ میشه

 

موفق باشید و شاد

لحظه لحظه زندگیتون مملو از آرامش

 

پ.ن.

هر دفعه به خودم می گم پست بعدیم حتماً بهتر می نویسم اما هر پست دریغ از پست قبل!!!!

فقط می تونم بگم ممنونم برای این همه صبر و محبّتتون

امیدوارم یه روزی یه جوری بتونم جبران کنم



رویا

ظریفه می خواد دیگه باهات قهر نکنه خدای قشنگش!!!!!

سلام. لطفا اگه این پست رو می خوونین راجب من (ظریفه)هیچ قضاوتی نکنین.اگر می خواین قضاوت کنین نخوونین.

از قضاوت هیچوقت خوشم نمی یاد.خودمم در مورد هیچ کسی قضاوت نمی کنم چون فقط یه قاضی عادل تو دنیا هست و اونم همونیکه همه بهش میگن: خدا ...

دیروز تو یه وبلاگ خوندم: خدا زبون آدمیزاد که نمی دونی بگو به چه زبونی باهات حرف بزنم؟

وقتی این جمله رو خووندم یه جورایی شاید تاییدش کردم آخه من چندین ساله که یه جورایی با خدا ی مهربونم قهرم ....ولی هر روز و شب تنها کسی بود که همیشه باهاش حرف می زدم  و ازش همه آرزوهای بزرگ و کوچیکمو می خواستم. با اینکه مثلا باهاش قهر بودم ولی همیشه انتظار داشتم منو به آرزوهای کوچیک و بزرگ وگهگاهی عجیبم برسونه. هنوزم این انتظارو دارم شاید چون می گن اون مهربونترینه

من با خدا خیلی دعوا کردم خیلی قهر بودم . یعنی بهتر بگم تا چیزی بر وفق مرادم نمی شد شروع می کردم به دعوا کردن باخدا بدون اینکه چیزای دیگه ای رو ببینم.

نمی دونم ولی همیشه احساسم اینکه خدا برای من مثل یه خواهر یا برادر نداشتم می مونه. باهاش حرف بزنم دعوا کنم و گاهی هم قهر. و تا یه چیزی بشه دوباره ازش کمک بخوام.

 

نمی دونم واسه چی دارم این پستو می نویسم شاید می خوام اعلان عمومی کنم که من می خوام بعد از ؟؟نمی دونم شاید ۱۰ سال شاید کمتر شایدم بیشتر با خدای قشنگم آشتی کنم. یعنی دیگه باهاش دعوا نکنم. با خدای قشنگم شرطبندی نکنم.

همیشه می دونستم بهترینی ولی بعضی وقتا شک کردم. ولی حالا می خوام بهت بگم می دونم که بهترینی.دوس دارم داد بزنمو بگم بهم ثابت شد که عادلترینی مهربونی اما به شیوه خودت که باز بهترینه!!!!!!

بازم خداجونم ازت یه چیزی می خوام یه چیز خیلی بزرگ یعنی بهتر بگم بزرگترین آرزوم تو زندگیم. می دونم که می دونی چیه!!!!مطمئن باش خدای قشنگم اونقدر منتظرت می مونم تا یه شب برام لالایی بخوونی

می دونم که خدا یه شب برام لالایی می خوونی!!یعنی تا برام نخوونی جونمو به عزرائیلت نمی دم.(بازم دارم باهات کلکل می کنما!!!۱آدما عوض نمیشن که به این زودیا)

خیلی دوس دارم به اونی که یه روزی بهم گفت:اون خدایی که همش ازش دم می زنی کو؟پس کجاست؟چرا ...........؟

بگم:خدا همین جاست.همین نزدیکی. هم خیلی دور هم خیلی نزدیک.

نگو از تنها شدن دلم شکسته

تنها نیستی اون بالا خدا نشسته

هر آدمی حتی اگه بگه خدا نیست می دونه که خدایی باید باشه.

خدایی که همیشه هست همیشه. خدایی که اگر همیشه هم باهاش دعوا کنی بازم تنها مونسته!!!!!!بازم همیشه هست.

می خوام اعتراف کنم خیلی اشتباه کردم خیلی   از همون ۱۱-۱۲ سال پیش که.................

بگذریم. نمی خوام برگردم به خیلی سال پیش. فقط می خوام بهت بگم که دیگه باهات قهر نمی کنم حتی اگه ..........(میدونی که اینجا چی می خواستم بنویسم ولی......چون ...............) 

می دونم که خیلی بهت بدهکارم خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ولی اینم می دونم که  تو بخشنده ترینی.

بازم ازت می خوام خیلی چیزا.خیلی چیزاااااااااا!!!!!!!!!!!!!!

هیچوقت نگفتم نمی تونم . تا جایی که یادمه این فعلو هیچوقت تو زندگیم به کار نبردم.

ولی برای بار اول و آخر می خوام بگم دیگه نمی تونم خدا باهات قهر باشم.نمی تونم!!!!!

واقعا زبون خدا چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بالاخره می فهمم یعنی باید بفهمم!!!!!

آنکه تو را ندارد چه دارد؟

و آنکه تو را دارد چه ندارد؟

ظریفه