فک کن زمان چه بر سر این ظاهر میاره:
+سالها=
+ گذر زمان=
حالا فکر میکنین چه به سر باطن آدم میاره؟
ظریفه
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست دل سودازده از غصه دو نیم افتادست |
|
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست |
|
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست |
|
زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار چیست طاووس که در باغ نعیم افتادست |
|
دل من در هوس روی تو ای مونس جان خاک راهیست که در دست نسیم افتادست |
|
همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست |
|
سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم عکس روحیست که بر عظم رمیم افتادست |
|
آن که جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت بر در میکده دیدم که مقیم افتادست |
|
حافظ گمشده را با غمت ای یار عزیز اتحادیست که در عهد قدیم افتادست پ.ن.دیشب باز فرودگاه امام و .... جا م و دیدیار دوباره ظریفه |