حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

نو روز و روز نو ...

 

 

یا مقلب القلوب و الابصار

یا مدبر اللیل و النهار

یا محول الحول و الاحوال

حول حالنا الی احسن الحال

 

نوروز یک جشن ملی است، جشن ملی را همه می شناسند که چیست. نوروز هر ساله برپا می شود و هر ساله از آن سخن می رود. بسیار گفته اند و بسیار شنیده اید پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا هست! مگر نوروز را خود مکرر نمی کنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید.

 

در علم و ادب تکرار ملال آور است و بیهوده "عقل " تکرار را نمی پسندد: اما "احساس" تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است و طبیعت را از تکرار ساخته اند. جامعه با تکرار نیرومند می شود احساس با تکرار جان می گیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت احساس و جامعه هر سه دست اندرکارند.

                                                                     دکتر شریعتی

خدایا امسال عیدی فقط یک چیز می خواهیم...فرج منقم آل محمد (ص)

خداحافظ همین حالا ...

 

پس کوچه های شهر من از یاد خالی استدوکوهه السلام ای خانه ی عشق،سلام ما به تو میخانه ی عشق
از حنجر شکسته فریاد خالی است
پس کوچه ها غریب تر از آن که گفته اند
پس کوچه های شهر من انگار خفته اند
گنجشک های کو چه ما غار می زنند
در کوچه های شهر که را  دار می زنند؟
در شهر ها واهمه ترویج می شود
در گیر و دار همهمه ها گیج می شود
یک آه ناب نیست که بیدارمان کند
انگار آفتاب نیست که بیدارمان کند
دل های شهر سنگ تر از سنگ می شود
شهری پراز تراکم خرچنگ می شوند
شهری که پر شده اسات از آلات و دنگ و رنگ
شهری که پر شده است از انسان هفت رنگ

حالا کجاست صبح پر از عطر سیب ها
حالا کجاست نغمه امن یجیب ها
حالا کجاست خنده زیبای ماهتاب
حال کجاست روح فراگیر آفتاب
دل های مهربانی مردانه نیست ؟ ... هست
در دستها حرمت پیمانه نیست ؟ ...هست
یادش بخیر کوچه ما ده شهید داشت
یادش بخیر خانه ما عطر عید داشت
یادش بخیر جنگ برامان ترانه بود
یک مثنوی.... صد غزل عاشقانه بود
آیینه بود و آب و عطش ، عشق و التهاب
گردان و دسته ...چفیه و خمپاره و خشاب
حالا کجاست حرمت آیینه های عشق
حالا کجاست سبزی سبزینه های عشق
آیینه ها دوباره گرفتند ...وای ما
از شهر ها کناره گرفتند ... وای ما
در پیچ های تند زمین گیر کرده ایم
مثل همیشه باز خدا دیر کرده ایم

شاید که آن سوار بیاید و بازما...
آن روح انتظار بیاید و باز ما...
با این همه خدا به زمین لطف می کند
آن روز شهریار بیاید و بازما...
شاید که آن همیشه روشن شبیه صبح
در بهت شام تار بیاید  و باز ما
مثل همیشه باز به «خود » فکر می کنیم
خوب است جمعه یار بیاید و باز ما ...

چشم تو خورشید را بر نمی تابد، پس بیهوده چشم در خورشید مدوز. سهم تو از خورشید آنست که در آیینه می بینی. اما روزگار آیینه ها نیز سپری گشته است. آیینه های شکست گرفته و هزار تکه هر یک به قد خویش، قدری نور می تاباند و هر یک به قدرخویش، پاره ای از خورشید را حکایت می کنند.

روزگاری بوده است که آیینه های پی در پی روزهای سرد زمین را در تابش خورشید مکرر غرقه می کردند، اما چیزی نمی گذرد که آیینه ها یک یک شکست می گیرند و یاد خورشید در خورده های آیینه بر زمین می ماند؛ چیزی نمی گذرد که در نبود آیینه ها خورشید فراموش می شود و روی در خفا می کند؛ چیزی نمی گذرد که لاجرم تنها راه ما به خورشید از این پاره های آیینه راست می شود.

به مجنون گفتم زنده بمان


اول از همه از ظریفه جونم عذر می خواهم که زودتر از موعد دارم آپ می کنم، فکر کنم دیگه فردا وقت نداشته باشم!و بعدشم می خواستم قبل از رفتن از همه حلالیت درست و حسابی بطلبم....
جایی که میرم نه دیگه ترس از مین هست، نه گلوله، نه جنگ، نه... اما دلم می خواهد همه از ته دل حلالم کنید...
رفتنش دست خودم نیست چه برسه به برگشتنش....
 
و دعام کنید زیاد ...

در پناه تک محبوب دنیا

یه خواهش ... لطفاْ هر کی میاد هیچی هم نمی خواهد بگه لااقل اسمش رو یا آدرس وبش رو بذاره...لطفاْ

TO BE HERO

 

تو زندگیت قهرمان باش نه برنده.
اگه قهرمان باشی حتی اگه به ظاهر و به نظر بعضیا بازنده بعضی از بازی های زندگیتم باشی باز این تویی که قهرمانی.

تو بازیهای زندگی مهم قهرمان بودنه نه برنده بودن چون اگه قهرمان باشی و تو بازی ببازی این تویی که برنده واقعی بازی هستی چون یه قهرمانی

پس واسه قهرمان بودن مبارزه کن نه برنده بودن.


.حتی کسایی که تورو بازنده بدونن اگه قهرمان باشی تو دلشون اعتراف می کنن که این تویی که برنده واقعی..

همیشه قهرمان بازی های زندگیت باش

حتی اگه قهرمان بودن به قیمت باختن بعضی از بازیها باشه


ظریفه

راستی لطفا به وبلاگ خاله من یه سر بزنین و نظر بدین.

http://www.mmeehhrr.persianblog.com

زمین، سیاره ی رنج

 

آسمانی باش تا زمین نخوری

عقل گفت کنج عافیت را رها کردن و گام در راه چنین پر مخاطره نهادن شرط مصلحت نیست.

عشق بانگ برآورد «الرحیل» که دنیا خانه ی فناست و به هیچ کس وفا نمی کند

 و

چون طوفان ابتلائات بر خیزد خانه ی سست بنیاد عافیت را در هم می پیچد و ویران می کند.

 زمین سیاره ی رنجی است که جز اهل صبر و رضا در آن مأمن نمی یابند!...

 

پ.ن. صبر و طاعت ... روزهاست که تمرینشان می کنم...
پ.ن. داشتم امروز یه فیلم میدیدیم... البته بیشتر گوش می دادم! ‌اینو گفت و عجیب به دلم نشست... توی وبلاگ یکی از رفقا هم همین رو کامنت گذاشتم....
پ.ن. شنبه صبح بچه هامون کنکور دارن... دعا یادتون نره ها... البته بعضیاشون ۵ شنبه عصر هم کنکور دارند.