حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

زمین، سیاره ی رنج

 

آسمانی باش تا زمین نخوری

عقل گفت کنج عافیت را رها کردن و گام در راه چنین پر مخاطره نهادن شرط مصلحت نیست.

عشق بانگ برآورد «الرحیل» که دنیا خانه ی فناست و به هیچ کس وفا نمی کند

 و

چون طوفان ابتلائات بر خیزد خانه ی سست بنیاد عافیت را در هم می پیچد و ویران می کند.

 زمین سیاره ی رنجی است که جز اهل صبر و رضا در آن مأمن نمی یابند!...

 

پ.ن. صبر و طاعت ... روزهاست که تمرینشان می کنم...
پ.ن. داشتم امروز یه فیلم میدیدیم... البته بیشتر گوش می دادم! ‌اینو گفت و عجیب به دلم نشست... توی وبلاگ یکی از رفقا هم همین رو کامنت گذاشتم....
پ.ن. شنبه صبح بچه هامون کنکور دارن... دعا یادتون نره ها... البته بعضیاشون ۵ شنبه عصر هم کنکور دارند.

نظرات 34 + ارسال نظر
خود من چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:36 ب.ظ

؟؟؟؟!!!

یعنی چی اون وقت آیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شهرام چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:41 ب.ظ

من یادم نمیره ....موفق باشین ...

متن زیبایی بود ..

سلام
ممنون که بچه ها رو فراموش نمی کنی...
ممنون... اما کاش بیشتر در موردش می گفتی...
یا علی

راهی چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:45 ب.ظ http://hoorib.parsiblog.com

اهل صبر و رضا که بیش از سایرین آماده ی رفتن هستند...امید و توکلشان به جای دیگری است...

سلام حوریب... اسمت منو بد جوری هوایی میکنه... یه آرامشی توی گفتن حوریب هست ...یاد دفترچه ات افتادم که اولش نوشته بودی حوریب...
آره٬‌... و باز هم همان شعر همیشگی
گر نگهدا رمن آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد..
خیلی لطف کردی اومدی

در به در پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:09 ق.ظ http://darbedaran.parsiblog.com

سلام
شاید بخشی از حرفات درست باشه
ولی بیشتر این حرفا به خود آدما بر می گرده
یا محمد و علی

سلام
شاید اما ...
همه ی حرفها به خود آدما بر می گرده...
کاش بفهمیم
یا علی

خود من ! پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:40 ق.ظ

برای خود من دعا کنین . دو سه روزی باید باشه !

دو سه روز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟‌اما این نیز بگذرد...فردا یادبود شلمچه خوش بگذره...

خود من ! پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:40 ق.ظ

دعا دعا دعا دعا دعا !!!!!!! دعا کنین فقط برای خود من !

زیاد دعایتان می کنیم..هم شما را هم ؛خود من؛ رو!‌بهتری؟

محمد اچ پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:18 ق.ظ

توکلتان بر خدا...

همیشه توکلمان به اوست...

ظریفه پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:30 ب.ظ

سلام.یه ساعت دیگه میرم امتحان

آخی...بالاخره تموم شد
دیگه بقیه اش مهم نیست...به یادت بودم

حدیث پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ب.ظ http://shl43.persianblog.com

زمین سیاره ی رنجی است که جز اهل صبر و رضا در آن مأمن نمی یابند!...
این جمله آدمو به اشتباه میندازه فکر میکنم منظور نویسنده چیزی نیست که از جمله برداشت میشه.در واقع خانهءامن اهل صبرو رضا جاییه به اسم توکل.جایی در قلب مومن .
امسال که به رقبات رحم کردی....ولی ایشالا سال بعد همه رو پشیمون میکنی:)
موفق باشی گلم

سلام بر مامانی خوب و گلم...
فکر کنم منظورش همینه که میگه اگر آدم صبر نداشته باشه اینجا براش فقط عذاب دهنده میشه...
توکل...چقدر زیبا گفتین....
ای بابا...شما هم که فقط هوای منو دارید...ممنونم
در پناه حق شما و تمام خانواده ی گلتون

متین پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:20 ب.ظ http://mmatin.blogfa.com

صبر ... اگر هم داشته باشیم عادتیست که فراموشش کرده ایم

صبر... خیلی چیزا رو داریم و فرامشو کردیم...وقتی از دست بدیم غصه یم خوریم...باید مراقبش بود

kamran najafzadeh پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 05:34 ب.ظ http://www.najafzadeh.ir

عجب اسم خفنی داره بلاگت!

سلام بر خبرنگار محبوب ایران... بدون اغراق من یکی که با خبراتون بد فرم حال میکنم...
جناب نجف زاده...خفن کلمه ی مناسبی نیست برای شماD:((:
اسمش اینقدر ها هم مهم نیست مهم اینه که هفته ای یه بار لا اقل آپ بشه (بخوایند تیکه)

فاطمه جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:59 ب.ظ http://http://www.rahkodomchahkodom.persianblog.com/

زمین محل ازمایش الهی
ازمون بزرگ عاشقی
بودن و نبودن

بودن و نبودن... سخته..کاش بتونیم از پسش بر بیاییم...

فرناز جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:01 ب.ظ http://http://www.fahmidanbayeknegah.persianblog.com/

گذرم افتادم
بیا تا بیشتر از هم خبردارشویم

عجب گذرگاه خوبیه پس اینجا...چشم خدمت می رسیم ان شالله به زودی!

مهشید جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:03 ب.ظ http://http://www.hamrahiamkon.persianblog.com/

بیا با هم برای ....
دعا کنیم
الهی....
الهی....
الهی....

سلام مهشید خانوم
خوبین آیا؟
دعا هم میشه کرد...
بسم الله...

کدخدا جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 03:26 ب.ظ

اومدم رد شدم دیدم اپ کردی
مثه همیشه متنت قشنگ بود ( گل )

سلام
کار خوبی می کنی که گاهی رد میشی;-)
نظر لطفته کدخدا...
خوبی؟

مهدی جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:19 ب.ظ http://akrane.persianblog.com

درود بر سه تفنگدار

سلام بر رئیس بزرگ پرشین بلاگ... این ورا؟

سروین خانم گل جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:20 ب.ظ http://sleepingbeauty.blogfa.com

گاه با خود می اندیشم چگونه می آزماید مرا خدا؟؟؟؟
با غم؟ با اشک؟
یا با لبخند
یا با گل سرخ شادی؟؟؟؟؟؟
اصلا ارزش آزمایش دارم؟؟؟؟؟
راستی تو جواب سوالم را می دانی؟؟؟؟؟؟

سلام گل خانومی
بزار ببینم این آپت بود؟ اومدم اما خبری نبودا!!!
خدا همه جوره ما رو آزمایش می کنه گاهی در بلا گاهی در شادی...فقط باید سعی کنیم که سر بلند بیرون بیاییم نه توی شادیهاش به خودمون مغرور بشیم نه توی غمش نا امید..اما کو گوش شنوا؟!
مرسی که میایی گل خانومی

مهدی جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:31 ب.ظ http://akrane.persianblog.com

عنوان یادداشت راهنمای خوبی بود. ولی هیچکس اشاره نکرد به باران تهران و باران عشق و از اینجور چیز میزا.[نیشخند]
انگاری زیادی پیر شدم و باید راستی راستی برم دشت و هاراگیری کنم.[چشمک][نیشخند]
http://kashkool3.persianblog.com

سلام بر جناب بوترابی بزرگ...حالا ملت رو سر کار میذارین..خداشش خوشتون اومد!!!‌ما هم بله.......
پیر نه!‌تا وقتی که آدم سر و کارش با کامپیوتر باشه یعنی حالا حالا ها جا داره تا پیر شدن...دشت رو هم بذارید کدخدا با زنش بره:))
خوش اومدین این ورا..
یا علی

آناهیتا جون شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:56 ق.ظ

سلام گللللللللللللللممممممممممممممممم تلمون وصل میشه...اما ن کماکان قهرم

سلام انی جونم
بچه کوشولو ها قهل می کننا!!! تو که بزلگی..مگه نه؟!
بهت میزنگم تا یه نیم ساعت دیگه!
یا علی

برگ خزان دیده شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:03 ق.ظ

سلام خدمت رویا خانم گل
و سلام خدمت ظریفه خانم و زهرا خانم
ان شاالله که که همه خوب باشن ... و هر کی که کنکور داشته ایشالله که به خوبی و خوشی داده باشه ... و هرکی هم که الان سر کنکوره موفق از سر جلسه بیرون بیاد
خوبی رویا خانم
شماکه کنکور نداشتی ؟
عین من .... من که قیدش رو زدم ......... این روزها دنبال کارهای فارق التحصیلی هستم .... دعا کن کارهام زودتر تموم بشه ........... البته به خیر
امیدوارم تو هم هر جا هستی شاد. و پیروز و موفق و سلامت باشید ............ و در صبر و طاعت هم سربلند باشی
من به روزم
و منتظر

سلام خانوم
می خواهم بیام اما نمیشه...هی ارور میده..نمی دونم چرا!
آره قربونت من هم قیدش رو زدم..شاید برای همیشه...نمیدونم!!!
مرسی گلم
تو هم پیروز باشی و صد البته موفق و شاد و در پناه خدا

ظریفه شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:51 ب.ظ http://blog.360.yahoo.com/blog-8yVeTakrerSgXQwFOYN.i7X8cP0I

گند زدوم واسه توضیحات بیشتر سذ بزن به وبلاگ۳۶۰

نگووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
ظریفه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

معصومه شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:05 ب.ظ

سلام
جات خالی
کیکش خوشمزه بود! از اینا بود که کاکائو وسطش داره!!!
هوای لویزان هم بهتر از این طرفها بود!
... دیگه همین دیگه!

سلام
یعنی می ارزید واسه یه کیک بری؟ خودم برات از اون خامه ای شکلاتیها که یه بار یواشکی خوریدم...می خریدم... بقیه پولش هم مال من;-) :))

معصومه شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:25 ب.ظ

به قول رییس دنیا دیده بعض دنیا ندیده است!
تازشم اون ورا سر زدیم!!
احوال ملت اهل کنکور رو بررسی کردیم! نتایج متعاقبا به اطلاع می رسد!
تازه سیاهی لشکرم خودش یه نقشه!!
یه چیز دیگه: کلی از depresion دراومدم!!!
یه قرار هم گذاشتیم: دنیا رو دو قسمت کردیم من و انسی و تو هم اگه خواستی با یه عده دیگه دنیای صنعت رو آباد می کنیم بقیه بچه ها دنیای علم رو!
بچه مگه اینجا چت رو مه اصلاً؟!

نمیرین تو و اون انسیه...
احوال ملت اهل کنکور خوب بود؟ منتظر نتایج هستیم مفتش!!!
آره خب... می گم می خواین پس به من هم یه نقش بدین!
ااااااااااااااااااا چرا؟ بی خیال romance!!!!!تخت بخواب... دپرشن دیگه چه صیغه ای...
من می خواهم خانه دار بشم... خیاطی آشپزی گلدوزی... تازشم ماشلله تلویزیون هر شبکه اش دستور های جالب و جدید میده... من فیلد کاریم مشخص شد... صنعت و علم مال خودتون!
البته فعلاْ‌ببینیم اون کار رو به کجا می کشونیم...
فردا میبینمت

رویا شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:58 ب.ظ

ببخشید...اما تازه امروز به کامنتهاتون جواب دادم...شرمنده ام از لطفتون

سروین شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:05 ب.ظ http://sleepingbeauty.blogfa.com

با عرض سلام خدمت سرکار خانم رویا
نه خدا وکیلی من حرفی از آپ زدممممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا حرف می ذاری تو دهن بچه مردم؟؟؟؟؟
در ضمن من چند دفعه بگم ما ادبی نویس ها ۱ کم زیادی کلاس میذاریم تند تند آپ نمی کنیم ؟
جو گیر شدنما به حساب آپ نذار
قربانت بای

معصومه شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:20 ب.ظ

دوباره سیلام
چیه مگه؟! خوب کنکور دادم این طوری شدم!
می گما من اعصاب مصاب ندارم
من می خوام یکشنبه باهات باشما... گفته باشم........
من اینجا بس دلم تنگست.
و هر سازی که می بینم بد آهنگ ست.
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟!

مامانی هستی یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:55 ق.ظ http://mamanyehasty.persianblog.com

سلام . خوبی عزیز دلم . چرا وقتی کامنت میگذاری آدرس نمینویسی ؟ چون وقتی میخونم بلافاصله از همونجا وبلاگ رو باز میکنم .
و در مورد نوشته ات : من سالهاست که تمرینشان میکنم .

دوست جونت یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:22 ب.ظ

سلام دوست جونم
من خیلی خوشحالم.خودت می دونی چرا!!!!نمی تونم بگم چون ممکنه این وبلاگ توسط سرویس های جاسوسی مخ رباها کنترل بشه و منو بدزدن....:-)
راستی به این ...(م.م) بگو یا خودش بره یا میدم...JM بفرستتش بره ها.....
تو که خوب می دونی من وقتی خوشحالم و حالم خوبه قاطی!!!!!!هستم اساسی همه می دونن!!!!!!!پس یا خودت به اونایی که نمی دونن بگو یا من خودم میگم یا شایدم نشون بدم....
...بله که من فضولم و به من ربط داره...
حالا بینم کی جرات داره بگه به تو....تا نشونش بدم:-)

کدخدا سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:27 ب.ظ http://vispooran.com/

اوه اوه
مثه اینکه دعواست
من برم بعدا میام :d

کدخدا سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:28 ب.ظ http://vispooran.com/

یادش بخیر قبلنا یکی بود که همیشه بهم سر میزد
هیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
روزگارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
البته این روزگاره که بی وفا شده ها
یه موقع فک نکنی که تقصیر شماهاستا
تقصیر روزگاره

کدخدا سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:29 ب.ظ http://vispooran.com/

من که با این سن زیادم ارتروز گرفتم اینقده از این دورو برا رد شدم و به فقیر فقرا سر زدم

...! سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:23 ب.ظ

...!

من! سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:24 ب.ظ

ناگهان چقدر زود دیر میشود!!!

At سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:38 ب.ظ http://www.atye.mihanblog.com

از چشمهای من هیجان را گرفته اید
این روزها عجب خودتان را گرفته اید
خانم ! شما که درس نخواندید پس کجا؟
کی دکترای زخم زبان را گرفته اید؟- ;دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد