حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

یار با ماست !...چه حاجت که زیادت طلبیم؟

     

    

شنیده ای داستان آن دو شاکی راکه از دیوار محراب داوود بالا رفتند؟وقتی داوود ناگهان با آنها روبرو شد به هراس افتاد.

یکی از آنها گفت:نترس! ما دونفر شاکی هستیم(و برای قضاوت نزد تو آمده ایم) ...یکی از ما حق

دیگری را پایمال کرده .حال تو بین ما به حق داوری کن وستم روا مدار و مارا به طریق عدالت

هدایت کن.

این، برادر منست.او نودونه گوسفند داردومن فقط یکی !...او به من می گوید آن یکی را هم به من

بده! و در استدلال در سخن نیز برمن چیره شده.

داوود گفت:قطعاً او در مطالبهءگوسفند تو که برگوسفندهایش بیفزاید به تو ستم کرده است و در

واقع بسیاری از شریکان به هم ستم میکنند مگرکسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته

می کنند و اینها هم اندکند!

داوود دانست که اورا با این ماجرا آزموده ایم.پس از پروردگارش آمرزش خواست وخاکسارانه به رو

در افتاد و توبه کرد.

پس اورا بخشیدیم و بی شک اورا نزد ما تقرب و سرانجامی نیکوست.

                                                                                                        قرآن کریم،آیات 21 تا 26 سورهء«ص»

نمی دونم شما از این آیات چه نکاتی رو گرفتین؟

از این که شاکیان چرا از راه غیر معمول سراغ  داوود رفتند یعنی از دیوار محراب...؟!

البته توی تفاسیر محراب رو به بالا خانه یا شاه نشین و قسمت بالای عمارت حکومتی

هم تعبیر کرده اند...و از اینکه چرا داوود به خاطر حکمی که به نظر عادلانه میاد توبه

میکنه؟آیااین توبه به خاطر عجله در قضاوت بوده و یا اینکه حکمی که کرده عادلانه

نبوده؟؟...و آیا خبرحکومتی که در آیهء27 این سوره به حضرت داوود تعلق گرفت به این

توبه ربطی داره؟؟

من برداشت خودم رو نمی نویسم دوست دارم شما نظر بدین.

از اینکه نمیتونم به دوستای خوبم سر بزنم شرمندشونم...این پست رو هم به خاطر رویا جون آپ 

میکنم چون ازم خواسته بود. امیدوارم به زودی بتونیم ازنوشته های قشنگش لذت ببریم....

بدجوری دچار کمبود وقت شدم به خاطر امتحانا و کنکور ارشد.....دعاکنید از پس همهءامتحانای

سخت بربیام.

      

متنی رو چند وقت پیش خوندم که فکر میکنم خوندنش برای شماهم خالی از لطف نباشه.

یک سخنران معروف سمینار خود را با بالا گرفتن یک 20 دلاری آغاز نمود.

او از 200 نفر شرکت کننده در سمینار پرسید : " کی این اسکناس 20 دلاری رو دوست داره ؟ "

دست ها شروع به بالا رفتن کرد. او گفت : " من می خوام این 20 دلاری رو به یکی از شما بدم.

اما اول بذارین یه کاری بکنم. " سپس شروع به مچاله نمودن اسکناس کرد. پس دوباره پرسید : "

کسی هست که هنوز این اسکناس رو بخواد ؟ " باز دست ها بالا رفت. او اینگونه ادامه داد : " خب

، اگر من اینکار رو با اسکناس بکنم چی ؟ " و بعد اسکناس رو به زمین انداخت و با کفش خود

شروع به مالیدن آن به کف اتاق کرد. سپس آنرا که کثیف و مچاله شده بود برداشت و باز گفت : "

هنوز کسی هست که این 20 دلاری رو بخواد ؟ " اما هنوز دست ها در هوا بود. سخنران گفت : "

دوستان من ، همگی شما یک درس با ارزش فرا گرفتید. شما بی توجه به اینکه من چه بلایی سر

این اسکناس آوردم باز هم خواستار آن بودید زیرا هیچ چیز از ارزش آن کم نشده بود و هنوز 20

دلار می ارزید. " " خیلی از اوقات در زندگیمون ، ما بوسیله تصمیم هایی که می گیریم و

وقایعی که واسه مون پیش میاد ، پرتاب ، مچاله و به زمین مالیده می شیم . در این جور

مواقع احساس می کنیم که ارزش خود را از دست داده ایم. اما مهم نیست که چه

اتفاقی افتاده یا خواهد افتاد ، به هر حال شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید :

تمیز یا کثیف ، مچاله یا صاف ، باز هم شما از نظر اونایی که دوستتون دارن ارزش فوق

العاده زیادی دارین. " ارزش زندگی ما با کارهایی که انجام می دهیم و افرادی که می

شناسیم تعیین نمی گردد بلکه بر اساس اون چیزی که هستیم تعیین می شه.

  موفق باشید

                   زهرا 

نظرات 21 + ارسال نظر
ظریفه پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:24 ب.ظ

سلام.من ارتباط ۲ تا متناتو نفهمیدم!!!!!!
ولی جالب بود.

سلام خوبی؟
اولی در مورد قضاوتهایی بود که ظاهرا درست به نظر میاد اما در واقع اشتباهه!
دومی هم درمورد قضاوت در مورد ارزش آدما بود که ...

رویا پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:39 ب.ظ

سلام زهرای ناز من...یعنی آدم بعد از نیم ساعت حرف زدن باز هم حرفی داره که نگفته باشه؟!من که فکر کنم....

اول از همه ممنونم...اصلاْ‌فکرش رو نمی کردم...هم آفهاتون هم ایمیلهاتون و هم تلفنهاتون....ممنونم خدا برای این همه محبت...هیچ وقت فکر نمی کردم که اینقدر دوستهای خوبی داشته باشم....با محبت و مهربون و دلسوز....

من به زهرا جون گفته بودم که زودتر آپ کنه چون نمی خواستم فضای وبلاگ تحت حرفهای من غمگین بشه...اونم وقتی دو تادوست خوب و شاد داریم اینجا....
امروز بیرون بودم...توی راه به یکی از بچه ها گفتم که میرم پست رو بر می دارم و فقط یه بیت می نویسم و ...

************************
تو که یک گوشه ی چشمت غم هالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
*************************

آرووووووووووووووووووووم آرووووووووووووووووووووووووووم آرووووووووووووووووووووووووومم....

الا بذکرالله تطمئن القلوب....
راستی خووب که بو کنید...بوی یه آرامشی میاد....محرم نزدیکه...التماس دعا از همه

زهرای خوب من مرسی برای پستت....
خیلی نکات قشنگی تووش داشت
امیدوارم خووب فهمیده باشم

در پناه حق

سلام عزیزم
خوشحالم که دوست مهربونی مثه تو دارم.
امیدوارم این محرم همه مون به درک و شناخت بالاتری از امام حسین قیام عاشورا و اهلبیت برسیم جوری که مثل اونا از فدای جان هم در راه آرمانمون ابائی نداشته باشیم.
ایشالا توی این محرم یه فرق اساسی کنیم.
حسینی بشیم.
کاش نظرتو راجع به این پست کامل مینوشتی. در هر صورت من هنوز منتظرم.
سلام برحسین

منتظر جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:14 ق.ظ http://www.montazeranmahdi2.co.sr

سلام
خوبین؟
امیدوارم هر جا باشین خوب و خوش و سلامت باشین
قبل از هر چیز باید پوزش میخوام از همه دوستان که چند مدتی رو نبودم که یکی از علت هاش درگذشت یکی از نزدیکانمون بود و بعضی مشکلات دیگر ...

یک مصاحبه رو تدارک دیدم با سرهنگ حاج محمود صفری فرمانده سپاه لامرد
من بروزم خوشحال میشم باز هم به من سر بزنین
منتظر حضور سبزتون هستم
التماس دعا
یا زهرا

مهدی جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:25 ق.ظ http://bani-adam.blogspot.com

سلام بر خواهر خوبم زهرا خانم. هر دو متنتون جالب بود. و اما در مورد داستان اول ، دو تفسیر نقل می‌کنند یکی تفسیر عامه است که می‌گویند حضرت داود به زن اوریا که بسیار زیبا بود تمایل داشت و به همین دلیل این دو فرشته برای تنبیه او نزدش آمدند.اما حضرت علی (ع) در مورد این تفسیر فرموده‌اند هر کس به داود یا زن اوریا حوالتی دهد من او را دو حد می‌زنم یکی برای نبوت و یکی برای اسلام . و اما ترک اولای داود در اخبار امامیه این بود که در قضیه‌ای قبل از آن‌که بینه و شاهد را بخواهد حکم کرده بود.
و اما در مورد داستان دوم ، اگر اجازه دهید قدری تکمیلش کنم. ( البته اگر جسارت نمی‌شه) . به نظر من این‌که انسان برای کسی با ارزش باشه مهم نیست بلکه این‌که برای چه کسی با ارزش باشه مهمه. این‌که برای اولیاء خدا و در راس آن‌ها خدا با ارزش باشه و یا برای اولاد شیطان و در راس آن‌ها ابلیس؟ قطعا در آن جمعیت افرادی هم بوده‌اند که دستشان برای آن بیست دلاری تمیز هم بالا نرفته بود. ارزش انسان‌ها به تعدد خواهان آن‌ها نیست بلکه به دلیل خواستن آن‌ها است. که اگر چنین می‌بود و تعدد دوستداران ملاک ارزش انسان‌ها می‌بود قطعا حضرت علی خلیفه اول بود.
من هم امیدوارم به زودی زود شاهد سلامت و نشاط و روحیه عالی و بی دغدغه رویا خانم باشیم تا پس از آن بتوانیم از حضورشان بهره ببریم. شما هم که انشاالله از چشم‌هاتون پیدا است در این امتحانات موفق هستید و انشاالله در امتحانات اصلی نیز سربلند باشید.
در پناه خدا

سلام
ظاهراْاون تفسیر عامه مبتنی بر آیاتی ار تورات بوده که با توجه به سابقه ای که یهود در تحریف آیات الهی داشتند اون فرض مردود میشه.
متشکرم و براتون آرزوی شادکامی و موفقیت دارم .

مهدی جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:53 ق.ظ http://bani-adam.blogspot.com

راستی یه مطلبی یادم رفت بگم. پسر من هم فروردینیه هاا. منتهی شما هم اگه مثل پسر من باشید خدا به داد همسر آینده‌تون برسه ( آخه الان که چهار سالشه قشنگ پوست ما رو قلفتی می‌کنه ) . شاد و سلامت باشید. برای ما هم دعا یادتون نره

مامان و بابام هم از چهار سالگی من خاطراتی مشابه کوچولوی شما تعریف میکنن.ولی احتمالاْوقتی به سن من رسید باید مواظبش باشین دیگرون خدای نکرده پوستشو غلفتی نکنن...اونقدر که ما فروردینیا نجیبیم :)

انیگما جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:50 ق.ظ http://enigma.parsiblog.com

سلام....

درمورد اون داستان ... یک نظر دارم و اون اینکه قاضی فقط خداست ....

در مورد بیست دلاری ....

امیدوارم هر انسانی که زیر بار فشار دنیاایی اینقدر له و لگد مال میشه بازم همون قدر بی ارزه ...

شاد باشید ...

انیگما تغییر موضوع داده و آپ کرده ....
از رویا خانوم و دوستان دعوت میشه از نظراتشون انیگما رو بهره مند سازند ....

every time and every do.....
just 4 it.....
never forget
who r u ......

اینو همین العان به مناسبت بیست دلاری سرودم ....

سلام
در مورد اینکه خدا بهترین و صالح ترین قاضیه شکی نیست...ولی به نظر شما آیا یکی از درسهای این آیات توجه در قضاوت و رعایت اصول و پرهیز از پیشداوری و یک جانبه نگری نیست...
من فکر میکنم آدما توی سختی ها ساخته میشن و اگه به خدا ایمان داشته باشن به جای اینکه له بشن به کمال میرسن...
فی البداهه تون حرف نداشت. مرسی!

حدیث جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:13 ق.ظ http://shl43.pesianblog.com

باعث شدی بعد از مدتها برم سراغ تفسیرقران...خدا خیرت بده!
قبل از هر چیز از متن آیات سورهءصاد میشه فهمید که حضرت داوود به چند چیز شهرت داشته ه این صفات حائز اهمیته:1-صدای خوشی داشته در تسبیح خدا که کوهها و درختان پرندگان هم با او همنوائی میکردند.2- شهرت در حکمت و دانش قضاوت و داوری3-اواب بودن که ترجمه ش میشه بسیار توبه کننده.
در مورد سوال اول محراب محل جنگ هم معنی شده و الزاماً این شاکی ها دونفر نیستند بلکه میتونند دو گروه هم باشند که با هم اختلاف پیدا کردند یا بقولی منافعشون در تضادو تقابل قرار گرفته ودر واقع هراس داوود به خاطر حضور ناگهانی و غیر معمول این افراده.

در مورد سوال دوم مفسران در این مورد متفق القولند و میگن حضرت داوود بلافاصله حکم کرده...قبل از اینکه حرف طرف مقابل رو بشنوه....نکاتی در خود این آیه هست که گویی شاکی خودش داره حضرت داوودرو راهنمایی میکنه.مثلاًشاکی میگه...او در سخن برمن چیره شده بنابراین باید سخن و دلیل او هم آورده میشد که از ظاهر آیه برمیاد که این اتفاق نیفتاده. و یا اینکه میگوید ما را به راه سواء(راه درست)هدایت کن...گویی به نوعی میخواد بگه باید قضاوتی متفاوت داشته باشی.
در واقع مژدهءحکومت و توانائی از آن کسیست که قبل از هر چیز قدرت ارزیابی خودش رو داشته باشه (همون محاسبهءنفس)...و وقتی متوجه رفتار نادرستش شد...بازگشت کنه (توبه)ودفتارش رو تصحیح کنه اینجا خشوع داوود در برابر خدا با کلمه ای که مفهوم فرو ریختن آبشار رو داره توصیف شده که اوج خاکساری روبرای یک روح با عظمت نشون میده وپاداش اون رافت و رحمت الهیه و مژدهءحکومت بر زمین...وقتی در این آیات خدا از بندگان اوابش حرف میزته از عبارت نعم العبد استفاده میکنه ... یعنی بندهءخوب.
آدم شیرینی لبخند خدا رو تو این کلام حس میکنه.

یک دنیا تشکر بابت توجه و دقت نظر شما:)

در به در جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:50 ق.ظ http://darbedaran.parsiblog.com

سلام
همیشه یار با ماست ولی اونقدر پی کارای بی خودی هستیم که ......
منتظر حضور شما هستم البته با کمی تغییر اومدم
یا محمد و علی

زهرا جمعه 29 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:41 ب.ظ

راستی رویا جون یادم رفت بگم این عنوان یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم ! جواب اون آرام جان من کو؟ بود.
دوستت دارم.

خادم الزینب شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:42 ب.ظ http://alae.mihanblog.com

با سلام ،با آرزوی فرج آقامون امام زمان و اینکه خداوند این ماه محرم آخرین ماه محرم بدون آقامون امام زمان قرار بده . در دهه اول محرم هر روز یک پست جدید داریم با مطالب متنوع از منابع مختلف و از شما دعوت میکنیم که هیات خود را و مجالس خیلی مفید این دهه رو برای آشنایی دیگر دوستان معرفی کنید.(مکان وساعات برگزاری و شخص سخنران و مداح هیات)
التماس دعا
السلام علیک یا حجه الله علی خلقه

خادم الزینب یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:34 ق.ظ http://alae.mihanblog.com

با سلام اگر با تبادل لینک موافقید خبرم کنید خوشحال میشم وبلاگتون توی آلاء ماندگار بشه
منتظرتون هستم
التماس دعا

البته!خوشحالمون میکنین.

م.اواره یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:55 ق.ظ

....................................

الو!مفهوم نیست!
میشه بلند تر بگین!

قطره یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:32 ب.ظ http://ghatreghatre61.persianblog.com

راجع به آیه باید سوال کنم....

بنت الهدی دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:48 ق.ظ http://dadgaherasmi.persianblog.com

هر دم به گوشم می رسد آوای زنگ غافله / این غافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله
.
*****
.
سلام
محرم ماه خودسازی و تفکر فرا رسید
امیدوارم از توفیقات این ماه بی نصیب نباشیم
محرم با صفا و پرشوری داشته باشید
یا علی

سلام
منم امیدوارم...دعا کن مهربون!
سلام برحسین و فرزندانش و دوستانش!

م.آواره دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:56 ب.ظ

بعضی اوقات نشنیدن خیلی بهتر از فهمیدن است !!!!

شما همیشه همینقدر سخت و پیچیده حرف میزنین؟؟
یه جوری بگین منم بفهمم.
یعنی اگه بلند بگین و من بفهمم خیلی بد میشه؟!!

غزاله دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:09 ب.ظ http://ga1984.persianblog.com

سلام به کروکدیلای عزیزتر از جان!
از من گله نکنین!من دوتا دیگه از امتحانام مونده :(
در مورد این سوالا باید مطالعه کنم اما تا جایی که میدونم درسته قضاوت کار سختیه...اما دست رو دست گذاشتن و سکوت و زیر سیبیلی از کنار همه چی رد شدن هم همچین کار قشنگی نیست و باعث رشدآدم نمیشه.اگه قضاوت کنی و تصمیم بگیری ولو غلط در صورتی که بعدش فکر کنی و غلطهاتو تصحیح کنی خیلی با ارزشه.حتی مژدهءحکومت داره....یه آیه از قرآن هست که میگه:الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.یعنی کسانیکه در راه ما تلاش میکنند اونهارو به راههامون هدایت میکنیم.
تلاش فی نفسه خیلی با ارزشه اما باید اصولی باشه یعنی بر پایهءتفکر و توکل :)
سلام برحسین

سلام به گل بی نظیر من!عزیز دل برادر!
متشکرم .
استنباط قشنگی بود.استفاده کردم.
سلام بر حسین

شهرام دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 06:43 ب.ظ http://werwer.blogsky.com

سلام خدمت خواهر خوبم زهرا خانوم ...

عرض کنم که قضاوت سخت ترین کارهاست و عدالت هم همینطور ....

شما عدالت رو رعایت نکردین خواهر من ....به تعدادی از کامنت ها پاسخ دادید و به تعدادی نه !!

در پناه حق !!

سلام
حق باشماست!...ولی یه کم زود قضاوت نکردین؟
آخه من واسه بعضیا جواب ندارم.بعضیا رو هم باید بیشتر به جوابشون فکر کنم !
خلاصه اینجوری میشه که با تاخیر پاسخ میدم یا پاسخ نمیدم یا میرم تو وبشون کامنت میذارم.دلایلم قانع کننده بود؟؟
حالا میتونین یه نیگا بندازین به پشت سرتونD:

موفق باشین.

ایرباس دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:09 ب.ظ http://airbus.persianblog.com

سلام ... منو ببخشید که باعث شدم غمگینتون کنم ... اما ....////
///
///
گریه گریه ... لحظه هامو....
دارم می سوزنم ... خنده هامو ...

////
ایرباسی که .....

سلام :((
من که گریه های طولانی رو اصلاْدوست ندارم ...ولی خب گاهی لازمه آدمو سبک میکنه!
اگه عزادار امام حسینید هر چی گریه کنید کمه!
اما خدای نکرده اگه از دنیا و ما فیها غمگینید از من گفتن هیچ چیز این دنیا ارزش گریه کردن نداره!
بخند و غمگین نباش :))

ایرباسی که همیشه خندون بودی !

تو مرا هرگز نخواهی شناخت ...!!؟؟ سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:20 ق.ظ http://www.dele-zaar.blogfa.com

*•. .•*..*•. .•*..*•. .•* *•. .•*..*•. .•*.*•. .•*..*•. .•*..*•. .•* *•. .•*..*•.

(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨به من سر بزنید ¸.•*´¨)¸.•*´¨)¸.•*´¨)

____xxxxxxxx______xxxxxxxxxxx
___xxxxxxxxxxxx___xxxxxxxxxxxxx
___xxxxxxxxxxxxxx_xxxxxxxxxxxxxx
___xxxxxxxxxxxxxxx_xxxxxxxxxxxxx
____xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
_____xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
______xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
_________xxxxxxxxxxxxxxxxxx
___________xxxxxxxxxxxxx
_____________xxxxxxxxx
______________xxxxxx
_______________xxxx
_______________xxx
______________xx
_____________x
___________x
________xx
______xxx
_____xxxx
___xxxxxx
___xxxxxxx
____xxxxxxxx
______xxxxxxxx
________xxxxxxxx
_________xxxxxxx
_________xxxxxxx
________xxxxxx
_____xxxxxxx
____xxxxxx
___xxxxx
__xxxx
_xxx
_xx


(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨منتظرتونم ¸.•*´¨)¸.•*´¨)¸.•*´¨)

*•. .•*..*•. .•*..*•. .•* *•. .•*..*•. .•*.*•. .•*..*•. .•*..*•. .•* *•. .•*..*•.
Upam biay khoshhal misham!!!!!

okey
be rooye chashm

ظرف عشق سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:53 ب.ظ http://zarfeshgh.blogfa.com

هر دم به گوشم میرسد آوای زنگ قافله
.
.
این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله
.
.
یک زن میان محملی اندر غم و تاب و تب است
.
.
این زن صدایش آشناست ای وای من این زینب است
.
.
(اولین برنامه ی هیئت بلاگ در ماه محرم : زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی و عزاداری در حرم مطهر آن بزرگوار در روز پنجشنبه 5/11/1385 . برای اطلاعات بیشتر با شماره ی 09125857523 تماس بگیرید.)
التماس دعا.
یاعلی.

برگ خزان دیده چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:15 ب.ظ

سلام
فراسیدن ایام سوگواری سالار شهیدان و 72 تن از یاران وفادارشان برشما دوست گرامی تسلیت باد
هردم به گوشم می رسد آوای زنگ قافله /
این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله /
یک زن میان محملی اندر غم و تاب و تب است /
این زن صدایش آشناست، ای وای من این زینب است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد