حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

دونده ها!!!!

 

آقا(یا همون خانوم) من اعتراض دارم

اعتراض

اعتراض

اعتراض

 

چه معنی داره ادم رو با زبون روزه ۱ ساعت بدوونن!!!!

تا چنددقیقه پیش توی سالن ورزش بودیم! اونم تربیت بدنی ۱!!(سال چهاریها تازه یادشون افتاده تربیت بدنی واسه خوش هیکلی خوبه)

جاتون خالی حسابی دوویدیم

من و زهرا جونم با هم مسابقه گذاشته بودیم!!!‌ یهو میدیدی زهرا نیست!!!‌بچه ی ما اینقدر جو گیر می شد یهو از همه جلو میزد!!!

زهرا بدون من یا من بدون زهرا

 

هی می گفتم زهرا جونم اینجا لازم نیست مسابقه بدی به فکر ۶ ساعت مونده به افطار باش اما انگار نه انگار!!!

تازشم زهرا جونم یهواحساساتی شد که ما عین دو تا خرگوش(!)‌داریم می دوییم!!!‌من نمی دونم چی دید که یهو به این نتیجه رسید!!!

 

بریم که به کلاس بعدی برسیمُ٬‌دوباره ساعت ۱۲ کلاس داریم تا ۳ اون هم ادبیات فارسی!!!

این ترم با این درسا نور علی نوره!!

 

موفق باشید و شاد

التماس دعا

رویا که پیشش زهرا جونش نشسته

نظرات 22 + ارسال نظر
سوگل چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:20 ب.ظ http://gavareh.parsiblog

سلام
آخ جون بالاخره اول شدم
خوبید خوشید
۱۰ روز بود آپ نکرده بودید
من اینقدر از دویدن بدم می آد که خدا می دونه
اما خب شما که دوست دارید بدوید
راستی بعدش تشنتون نشد؟؟

سلام سوگل جونم
خوبی عزیزم؟
اصلاْ‌فکر نمی کردم ۱۰ روز شده باشه
ناگهان چقدر زود دیر می شود
مرسی که اومدی
اره از تشنگی داشتیم میمردیم
اما اون هم حال داشت
شاد باشی دوست خوبم

معصومه چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:20 ب.ظ

بابا on line! up date! خسته نباشید. ببخشید همین الان استاد ادبیات گفتند به جای خسته نباشید بگویید خدا قوت! ما هم گیراییمون بالا!!! خدا قوت، نیرو، ایمان، توان، جان، نفس...

مگه قرار نبود تو وال بشی پس چی شد؟!
خداییش گیراییت قویه ها
فکر کنم اگه کلاس مم ن هم تشکیل میشد برات غزل می نوشتم!!!!
;-)
:-*

متین چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:50 ب.ظ http://mmatin.blogfa.com

باحال بود ای ول

سلام متین جان
خیلی خیلی خوش اومدی عزیزم

مامان اینا چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:59 ب.ظ

مامانی اینقد ندو الهی قربون پاهات برم!خسته میشی !تا افطار خیلی مونده!رویا جون دختر منو دریاب!

اااااااااااااااااااااا
قبول نیست
مگه فقط زهرا دختر شماست؟!
شما که می گفتی من و زهرا نداریم
این طوریه؟!
زهرا خانوم دیگه باهات قهر قهر قهرم
دوستم ندارم
اما بوس جای خودش:-*
دوستت دارم هم تو رو هم مامانت هم خواهر گلت رو هم بابا جون مهربونت رو

دانشناپذیر چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:19 ب.ظ http://mazarei.blogfa.com

از این حرکات ایروبیک هم انجام میدید زنگ ورزش ؟؟؟

آره
نکنه شما هم انجام میدین؟!;-)

ظریفه چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:34 ب.ظ

خوش بگذره دانشگاه!!!!!

یعنی اینقدر داری ...می زنی
چرا نمیای داشنگاه دختر؟!
بیا حال میده ها

محمد اچ چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:19 ب.ظ

مگه دختر ها هم می دوون؟؟؟؟!!!
شوخی کردما ...!!!

ااااااا محمد اقا داشتیم؟!
من می خواستم افطاری بدم دیگه به خاطر این حرفت نمی دهم;-)
دویدیم اون هم چه دویدنی!!!
شاد باشی

شهرام چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:24 ب.ظ

سلام...

اعتراضتون نابجا بود خانوم.......تنبل نباشین لطفا.....بذارید حس کنید که روزه هستید.......تنبل نباشید لطفا...و ناز نازی!!!

شهرام...داشتیم؟!
تو از پشت خنجر می زنی
اصن هم خسته نشدم
اصن هم تشنم نشد
اصن هم خرگوشی ندوویدیم
اصن هم....

چشم
.....................

گفتی از بای بای بدت میاد
شارژم یخوای
هستیم در خدمتتون
شاد باشی و در پناه حق

مهدی چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:52 ب.ظ http://bani-adam.blogspot.com

سلام. خسته نباشید خانم. انشاالله همیشه به ورزش و شادی. چه افطاری می‌شه این طوری. یاد دوران جوانی خودم افتادم که ماه رمضان هر روز صبح می‌رفتیم کلک چال و دار آباد. البته اون موقع‌ها ماه رمضان فروردین و بعدش هم زمستون بود. ولی خیلی می‌چسبیدهاا. بهترین ها برای شما. التماس دعا

سلام
داشت یادم می رفت جواب سلام بدم...ببخشید
سورپریزم کردین.... تولد رو میگم
خوش به حالتون
چه صفایی
البته افطاری رو چون با آب شروع کردم کاملاْ‌بی اشتها شده بودم!!!! اما باز هم خستگی شیرینی بود

من هم همیشه بهترین ها رو برای شما و خانواده ی مهربونتون از خدا می خواهم
ممنونم برای خیلی چیزا که فقط خودتون می دونید و خدای خودتون
شاد بشید

معصومه پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:59 ق.ظ

بیا این آقا مهدی هم با زبون روزه می رفته کوه. هی بهت می گم بیا بریم نمی یای. من قول می دم نمیریم.حقته بهت بگن نازنازی!

من که بهت گفتم هفته ی پیش بریم تنبل خانوم!!!!
دیگه نبینم اینجا زرنگ بازی در بیاریها
حالتو می گیرم شیک;-)

محمد اچ پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:47 ب.ظ

رویا خانوم . بابا من که گفتم شوخی کردم.
مطمئنم به دل نگرفتیییییییییییییی
فقط ۱ شوخی بود...

به محمد آقا یعنی اینقدر ما بی جنبه ایم؟!؟!؟!
آخه چیز به دل گرفتنیه نبود پسر خوب!
من هم شوخی شوخی جوابت رو دادم

سید جواد پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:02 ب.ظ http://www.javad14.blogfa.com

سلام علیکم جمیعا!
امیدوارم که تا این جای این ماه مورد استفادتون قرار گرفته باشه.خداوند به هممون سعادت قرب و عشقشو بده...
موفق باشید و التماس دعا

سلام
خوش اومدین
۱۵ روزش که گذشت داره نیمه ی ماه میرسه
خدا کنه از بقیه اش بشه استفاده کرد
التما س دعا

ساحل کوچولو جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:20 ق.ظ http://www.ghamm.mihanblog.com

سلام رویا جون
خوبی؟الهی الهی،چرا اینا انفد بدجنسن آخه کی وقتی روزه میگیره باید بدوااا.اصلا پزشکای محترم ورزش رو تو ماه رمضون ممنوع کردن وحالا....
اشکال نداره شما قوی هستی داشت یادم می رفت به زهرا جونم سلام برسون.

سلام ساحل جونم
اشکال نداره خانومی
اونا نمک روزه اش بوده
تواینقدر حرص نخور عزیزم
خوبی تو گلم؟!
همیشه شاد باشی
التماس دعا

ساحل کوچولو جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:21 ق.ظ http://www.ghamm.mihanblog.com

خداحافظ...

کجا؟!

محمد فائز جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 06:01 ق.ظ http://www.ghayat.persianblog.com

سلام
آقا ورزش کردن که چیز بذی نیست !!! ها.....
البته اگه نایی برای ورزش کردن مونده باشه
اما به حال بچرخ تا بچرخیم
راستی التماس 2A
یا حق

سلام
خشو اومدین
خیلی وقت بود این ورا نمیومدین
ما کم سعادت شدیم
بچرخ تا بچرخیم؟!
اونجا ورزشگاه خانومانه بوده!!!

محتاجیم به دعا

محمد فائز جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 06:14 ق.ظ

دوباره سلام
یه شعری همین حالا یادم اومد
دویدم و دویدم
به زنگ ورزش رسیدم
دوتا خانم و دیدم
یکی خیلی شوخ بود
یکی خیلی . . .
بقیشو نمی شه گفت دیگه
اگه خواستید خصوصی براتون می گم
دوباره یا حق

بقیش چیه مگه؟!
..........


خصوصی!
اینجا همه محرمند
منتظر بقیه اش هستیم همگی

علی جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:06 ب.ظ

خدایش خیلی لوسید اخه اینم نوشتن داره

من شرمندم!!!
راست میگی
اما نمی دونم چرا یهو دلمون خواست آپ کنیم
دیگه این طوری آپ نمی کنم

مامان اینا جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:22 ب.ظ

عزیز دلم تورم قد زهرا دوس دارم ولی با اون مامان مهربونی که تو داری دیگه جایی برای قربون صدقهء من باقی نمیذاره.مواظب خودت باش . تحت تاثیر زهرام قرارنگیر که هی بدوه تو رم بدوونه

سلام مامانی ناز و خوب و مهربون زهرا جونم
بوس بوس بوس
شوخی کردم
من شما رو خیلی دوست دارم
خوشحالم که دانشگاه علاوه بر دوستای خوب منو با مامانای خوبی هم آشنا کرده
دلم براتون تنگ شده
مراقب خودتون باشد

ظریفه جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:08 ب.ظ

نه بابا. فعلا که کلی مهمون داریم واسه مراسم بابابزرگم.....
خوشم نمیاد بیام دانشگاه وقتمو تلف کنم!!!!!!
با اون استادای ......

مراسم بابابزرگت؟!
مگه چی شده؟!
ظریفه نگران شدم
پس چرامن هیچ خبری ندارم؟!

خدا وکیلی من که ته وقت تلف کنی هستم با اونکارآموزی
میبینمت
بهم یه خبر بده

ایرباس شنبه 15 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:14 ق.ظ http://airbus.persianblog.com

همیشه خوش باشید ...............

ممنونم
شما هم همیشه شاد باشید و سر بلند

دختر آریایی یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:53 ب.ظ http://ariangirl.blogsky.com

سلام رویا جونم....
روم سیا که اینقدر دیر اومدم....
وای وای....
الی بمیرم برا تو و زهرا که اینقدر دویدین من درکتون میکنم....خیلی سخته آدم تلف میشه....

فعلا..

سلام نگین جونم
خوشحالم کردی که اومدی
همین که میای کلی صفا میدی به خونه
موفق باشی
مراقب خودت باش عزیزم

محمدرضا جمعه 21 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:13 ب.ظ http://mamadrezaa.blogfa.com/

سلام.منم اعتراض دارم.معلم ماهم همینه.خیلی سخته.یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد