حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

ظریفه می خواد دیگه باهات قهر نکنه خدای قشنگش!!!!!

سلام. لطفا اگه این پست رو می خوونین راجب من (ظریفه)هیچ قضاوتی نکنین.اگر می خواین قضاوت کنین نخوونین.

از قضاوت هیچوقت خوشم نمی یاد.خودمم در مورد هیچ کسی قضاوت نمی کنم چون فقط یه قاضی عادل تو دنیا هست و اونم همونیکه همه بهش میگن: خدا ...

دیروز تو یه وبلاگ خوندم: خدا زبون آدمیزاد که نمی دونی بگو به چه زبونی باهات حرف بزنم؟

وقتی این جمله رو خووندم یه جورایی شاید تاییدش کردم آخه من چندین ساله که یه جورایی با خدا ی مهربونم قهرم ....ولی هر روز و شب تنها کسی بود که همیشه باهاش حرف می زدم  و ازش همه آرزوهای بزرگ و کوچیکمو می خواستم. با اینکه مثلا باهاش قهر بودم ولی همیشه انتظار داشتم منو به آرزوهای کوچیک و بزرگ وگهگاهی عجیبم برسونه. هنوزم این انتظارو دارم شاید چون می گن اون مهربونترینه

من با خدا خیلی دعوا کردم خیلی قهر بودم . یعنی بهتر بگم تا چیزی بر وفق مرادم نمی شد شروع می کردم به دعوا کردن باخدا بدون اینکه چیزای دیگه ای رو ببینم.

نمی دونم ولی همیشه احساسم اینکه خدا برای من مثل یه خواهر یا برادر نداشتم می مونه. باهاش حرف بزنم دعوا کنم و گاهی هم قهر. و تا یه چیزی بشه دوباره ازش کمک بخوام.

 

نمی دونم واسه چی دارم این پستو می نویسم شاید می خوام اعلان عمومی کنم که من می خوام بعد از ؟؟نمی دونم شاید ۱۰ سال شاید کمتر شایدم بیشتر با خدای قشنگم آشتی کنم. یعنی دیگه باهاش دعوا نکنم. با خدای قشنگم شرطبندی نکنم.

همیشه می دونستم بهترینی ولی بعضی وقتا شک کردم. ولی حالا می خوام بهت بگم می دونم که بهترینی.دوس دارم داد بزنمو بگم بهم ثابت شد که عادلترینی مهربونی اما به شیوه خودت که باز بهترینه!!!!!!

بازم خداجونم ازت یه چیزی می خوام یه چیز خیلی بزرگ یعنی بهتر بگم بزرگترین آرزوم تو زندگیم. می دونم که می دونی چیه!!!!مطمئن باش خدای قشنگم اونقدر منتظرت می مونم تا یه شب برام لالایی بخوونی

می دونم که خدا یه شب برام لالایی می خوونی!!یعنی تا برام نخوونی جونمو به عزرائیلت نمی دم.(بازم دارم باهات کلکل می کنما!!!۱آدما عوض نمیشن که به این زودیا)

خیلی دوس دارم به اونی که یه روزی بهم گفت:اون خدایی که همش ازش دم می زنی کو؟پس کجاست؟چرا ...........؟

بگم:خدا همین جاست.همین نزدیکی. هم خیلی دور هم خیلی نزدیک.

نگو از تنها شدن دلم شکسته

تنها نیستی اون بالا خدا نشسته

هر آدمی حتی اگه بگه خدا نیست می دونه که خدایی باید باشه.

خدایی که همیشه هست همیشه. خدایی که اگر همیشه هم باهاش دعوا کنی بازم تنها مونسته!!!!!!بازم همیشه هست.

می خوام اعتراف کنم خیلی اشتباه کردم خیلی   از همون ۱۱-۱۲ سال پیش که.................

بگذریم. نمی خوام برگردم به خیلی سال پیش. فقط می خوام بهت بگم که دیگه باهات قهر نمی کنم حتی اگه ..........(میدونی که اینجا چی می خواستم بنویسم ولی......چون ...............) 

می دونم که خیلی بهت بدهکارم خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ولی اینم می دونم که  تو بخشنده ترینی.

بازم ازت می خوام خیلی چیزا.خیلی چیزاااااااااا!!!!!!!!!!!!!!

هیچوقت نگفتم نمی تونم . تا جایی که یادمه این فعلو هیچوقت تو زندگیم به کار نبردم.

ولی برای بار اول و آخر می خوام بگم دیگه نمی تونم خدا باهات قهر باشم.نمی تونم!!!!!

واقعا زبون خدا چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بالاخره می فهمم یعنی باید بفهمم!!!!!

آنکه تو را ندارد چه دارد؟

و آنکه تو را دارد چه ندارد؟

ظریفه

 

 

نظرات 15 + ارسال نظر
آناهیتا چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:51 ب.ظ http://barayeh-to.persianblog.com

خدای مهربون من...همیشه نزدیکه...همیشه ی همیشه...همیشه هم می بخشه...حتی اگر باهاش شرط ببندی...اون...همیشه هست...تا حالا شده یه شب از زور ِ گریه خوابت ببره؟...خدا اونوقته که برات لالایی خونده...چشماتو باز کن...از خدا فقط بخواه که بندش باشی...مطمین باش بهترین ها رو بهت میده مهربونم...

ممنونم عزیزم. ولی اگه خدا واست لالایی بخونه که نباید آدم گریه کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من! چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:52 ب.ظ

من قرار بود برا متنایی که تو می نویسی نطر ندم...!!! اما اینجا یه چی نوشته بودی زورم اومد جواب ندم!!!

از قضاوت هیچوقت خوشم نمی یاد.خودمم در مورد هیچ کسی قضاوت نمی کنم ...

اینو تو نوشتی!!! یه دونه طلب من! برا اینکه نامردی قضاوت کردی!!!
همین... خوش باش مهندس!!!

شما به دکتر روانپزشک مراجعه کن.

رویا چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 07:21 ب.ظ

سلام ناناز
سلام ظریفه ی گلم
خوب و مهربون و دوست داشتنی خودم
خوشحالم که نوشتی
نوشتی که با خدا حرف بزنی
کاری که من دو سه ماهه انجام میدهم
شایدم دو سه ساله

عزیز مهربون من
همیشه ما آدما با خدا قهر می کنیم
و چه اشتباهی می کنیم
الآن سر یه کلاسی بودم
می گفتت اگه ادما بفهمن که این بلایا و مصایبی که بهشون میرسه چه حکمتی توشه مطمئنا ناشکری نمی کردند ضجه نمی زدند

متنت رو دوست دارم
رنگش رو دوست دارم
عکست رو دوست دارم

ممنونم که نوشتی اون هم حرف دل نازت رو گلم

دوستت دارم بیشتر و بیشتر از قبل

سلام عزیزم.ممنونم بابت محبتات ناناز.
رویا جونم یه کم اشتباه کردی من از همون ۱۱-۱۲ سال پیش که قهر کردم همیشه با خدا حرف زدم.مشکلم یه چیز اساسیه با خدا.نمی تونم بیشتر توضیح بدم.
دارم سعی میکنم مشکلمو با خدا حل کنم.برام دعا کن.همین که بتونم بالاخره مشکلمو با خدای قشنگم حل کنم!!!!!!! دعا یادت نره.دوست دارم.بوس بوس
ممنونم عزیزم

شهرام چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:58 ب.ظ

سلام..
کسی که با خدا قهر میکنه مثل کلاغی میمونه که از درخت گردو قهر کرده ..
ببخشید ضریفه خانوم در مثل مناقشه نیست ....بهتون بر نخوره ....من بهتر از این نتونستم احساسم رو بیان کنم ..
زبون من الکنه ....شما ببخشید..

اولا ظریفه و نه ضریفه.
دوما نمی دونم شاید!!!!!
ممنون

نگین پنج‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:27 ب.ظ http://zendegiyedobare.parsiblog.com

سلام. سلام.من اومدم.۵ امی هم خوبه. نه؟خوب نظرم نمی دم چون اینجور چیزا نظر دادن نداره.فعلا یا حق

شهرام پنج‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:00 ب.ظ

بالاخره موفق شدم.........!!!ظریفه خانوم !

جواد پنج‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:36 ب.ظ http://www.javad14.blogfa.com

سلام.شرمنده که مدتی نظر نمیدادم.نبودم.مطلب جدیدتون جالب بود.اما خب به دلایلی خیلی به ماها ربطی نداشت!
موفق باشی.
التماس دعا

زهرا پنج‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:28 ب.ظ

سلام ظریفه جونم.
راستش از وتی که بودم یا احساس کردم هستم ا خداحرف می زدم ینی نظرم اینه که خیلی کوچیک بودم..
میدونی من که رفتم پیش امام رضا واسطه ش کردم که خدا ۳ تا چیز بهم بده تو هم که میخوای با خدا آشتی کنی واسم دعا کن باشه
راستی لم می خواد دوباره بیام اینجا بنویسم اما اسم کاربری و رمز رو فراموش کردم فکر میکنی راهی داشته باشه
امیدوارم دعاهات مستجاب بشه اما از من میرسی حتی اگه مستجاب هم نشد سخ نگیر بهتر از خدا وجود نداره اگرم چیزی نمیده به خاطر خودمونه

سلااااااام
چطوری؟
اس ام اس میزنم کاربریو
حتما بیا. من و رویا خوشحال میشیم.
محتاج دعا ناناز خانم خوشگل

پوتینی! همون که تو cloob عز و التماس کر پنج‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:34 ب.ظ http://نداریم آقا

نه قضاوت میکنم! نه نظر میدم! فقط میگم خوب مینویسی، بهتره به فکر جایزه ادبی داستان کوتاه صادق هدایت هم باشی! دیگه وقتی نمونده!

اگه راس گفته باشی به نویسندگی امیدوار شدم ولی اگه دروغ گفتی ای بچه .....!!!!!!!!!!!!

محمد شیخانی شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:47 ق.ظ

سلام رویا خانوم

اومدم بگم : من نامرد نیستم .
نمی دونم در جواب این حرف شما باید چی بگم ... !!!؟؟؟

علی شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:49 ق.ظ http://darbedaran

سلام
۱-علی جان سلام

احوالات شما ؟؟؟

به این دوستات بگو ما نامرد نیستیم . همه دوستای شما دوستای ما هم هستند و ما هم دوستشون داریم .
۲- نظر هم نمی دم چون خودت گفتی
۳- منونم که سر میزنی
ما رو هم دعا کن

کریم و عزیزترین برادرزاده اش میترا یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:23 ب.ظ http://kadco.blogfa.com

سلام
زبان خدا همان دل شکسته ای است که دیگر نمی تواند با خدا قهر کند
خیلی زیبا و خیلی با احساس نوشتین
موفق باشین
در پناه حق

کاش

سلام یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:26 ب.ظ

۱ جوری نوشتی که ۱ جوری شدم(لذت بردم...)
رویا خانوم چند وقته آپ نمی کنیا؟؟؟

مرسی

دوست جون شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:34 ق.ظ

سلام.پس نظر من کجاست؟!!(عصبانی)

دوست جون شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:41 ق.ظ

حالا که نظر منو هپولی هپول می کنی!(بازم عصبانی) منم فقط یه شعر میذارم:
به خدا ایمان آرید
به خدایی که به ما بیلچه داد تا بکاریم درخت آلو
صندلی داد که رویش بنشینیم و به آواز قمر گوش دهیم
به خدایی که سماور را از عدم تا لب ایوان آورد و به پیچک فرمود
نرده را زیبا کن

سلام دوست عزیز .من تازه اومدم چک کنم خیلی ممنون از شعرت و از پیامهایی که گذاشتی موفق باشی و شاد و هیچ وقت عصبانی نبینمت باشه دوس جون؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد