حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی!

سلام

 

میگن اگه خدا رو بالای لیستت قرار بدی زیرش می تونی هزارتا از خواسته هات رو بنویسی!!! هزارتا از آرزوهات رو!!!

 

نمی دونم برای شما پیش اومده یا نه! اما شده دلتون بشکنه اما به جای اینکه دعا کنید دل خودتون خوب بشه نگران اون یکی باشید؟! من اینو کاملاً لمس کردم! اگه یکی به من این موضوع رو می گفت مسخره اش می کردم. می گفتم یعنی کسی لایق این هست که اگه دلت رو هم شکوند(حتی به قول خودش به خاطر صلاح تو) براش دعا کنی!!!؟؟؟ اما الآن خودم به شدت نگران یه دوست خوبم که از دستش دادم! این از دست دادن برای هردومون سخت بود! یه جورایی تصمیم بین عقل و دل بود که دوست من می خواست ثابت کنه عقلش بر دلش پیروزه، می خواست بگه آینده نگره و ....!!!! اما می دونم که برای اون هم داره این دوران سخت می گذره!!! سختِ سخت. تازشم خدا از روی کرم بی حدّش به من دوستای خیلی خوبی داده که مرتب هوام رو دارند نمی ذارند قند تو دلم آب بشه اما اون چی!

 

خیلی نگرانتم گل من،خیلی

 

 

می گن فردا شب لیله الرغایبه! یعنی شب آرزوها! مطمئناً دعای اول، دعای فرج امام زمانه و سلامتی مریضا هر جایی که هستند توی این دنیای خاکی.

 

خیلی فکر کردم که یه آرزوی خوب برای خودم بکنم! که البته امسال بر خلاف دو سال قبل که خودم می دونستم بهترین آرزوم چیه، آرزوی خاصی نداشتم برای خودم!

 

دیروز وقتی بالای کوه بودم وتهران زیر پاهام و به قول خاله ی بچه ها خدا داشت نوازشمون می کرد با یه نسیم لطیف، پیش خودم زندگیم رو مرور کردم! همه­اش شادی بود، گهگاهی هم یه غصه های کوچک که همونها باعث شدند شادیها پر رنگ تر بشه. فکر کنم سخت ترین لحظات زندگیم هم همین چند هفته اخیر بود که مثلاً دارم تلاش می کنم با موضوع کنار بیام! سعی دارم می کنم توکلم به خدا بیشتر بشه! ....دیدم آدمای زیادی توی زندگیم بودند که نقش آفرین لحظه لحظه­ی زندگیم بودند. پس تنها کاری که می تونم انجام بدم در قبال لطفشون، دعا کردن براشونه!

 

 

اولین اونا پدر و مادرم بودند که شاید تنها موجوداتی باشند که عشقشون رو بی منت نثار آدم می کنند پس بهترین دعا براشون سلامتی و عمر طولانیه (بیشتر از آنچه که من زنده­ام). یه نفر دومی هم هست که خودش خوب می دونه کیه. نمی خواهم هیچی در موردش بگم. فقط وقتی این دو سه سال رو مرور می کنم می بینم فقط به زندگیم یه نشاط بخشیده بود توام با یه عشق، یه دعا هم از ته قلبم براش می کنم، آرزوی خوشبختی و موفقیته! در تمام امور زندگیش! و دعا می کنم خدا مراقبش باشه لحظه به لحظه.

 

دوستای گلی هم داشتم، از مهدکودک که می رفتم تا الآن که دانشگاهم! همه شون رو دوست دارم چون همیشه باعث رشدم شدند و از این بابت روی ماه همشون رو می بوسم. همه ی سالها بر طبق رشدی که آدما دارند دوستاشون بیشتر شبیه خودشون میشن، اما دوستای دانشگاهم یه چیز دیگه اند. برای همه شون دعا می کنم که ایشالله خوشبخت بشن و عاقبت بخیر و زندگیشون پر از لحظات شاد بشه.

 

دوست داشتم با توجه به شناخت جزئی که از هرکدوم از شما هم دارم براتون از خدا چیزی بخوام، اما دیدم بهترین آرزو اینه که "ایشالله به همه ی آرزوهاتو برسین".

 

وقتی لبه ی پرتگاهی به خدا اعتماد کن

خدا یا از پشت بغلت می کنه

یا بهت بال پرواز کردن می ده

خدا نمی ذاره بیوفتی

 

 

زندگیتون همیشه پر از شادی

 

 

دعا یادتون نره، مخصوصاً اگه قسمت شد و تونستید پنج شنبه(امسال هم روز اول ماه رجبه و هم پنج شنب­ی اول ماه) رو روزه بگیرید.  

 

رویا

نظرات 20 + ارسال نظر
ظریفه چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:56 ق.ظ

اول

جودی آبوت چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:05 ب.ظ http://judy-abbott.blogsky.com

سلام واقعا که حرفه دل بود عزیزم از آشنایی باهات خوشحالم

ظریفه چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:11 ب.ظ

التماس دعا.من به تغییراتی تو ظاهر وبلاگ دادم نظرتونو بدین راجب قالب هم.مرسی

قطره چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:17 ب.ظ http://ghatreghatre61.persianblog.com

قالب جدید مبارک :) ولی اون تیکه که با رنگ بنفش روشن نوشتی رو اصلا نمی شه خوند رویا جونم.

قطره چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:20 ب.ظ http://ghatreghatre61.persianblog.com

من هم همین روزا یکی از دوستام رو از دست دادم. نمی دونم هم چرا. نه من می دونم نه اون. خیلی سخته. منهم نگرانشم. تا حالا ولی هر دفعه قهر می کردیم بیشنر مسخره بازی بود و جفتمون دنبال فرصت که زودتر آشتی کنیم. ولی این دفعه... دیگه خسته شدم. دلم نمی خواد ببینمش. نمی خوام آشتی کنیم. یعنی یه جورایی اصلا دیگه برام مهم نیست... خیلی بده! خیلی!

ALI چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:29 ب.ظ http://DARBEDAR

SALAM
‌BARAYE NADOONAM KARY BAAD TOONY BEDAM
ٍٍEEN TAZE KOCHEEKASHE

رویا چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:56 ب.ظ

ظریفه جونم این قالبش یه کم غمگینه اما شیکه!
فقط یه کاری کردی!‌مدیا پلیرش رو نمی تونم درست کنم!!!

محمد شیخانی چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:19 ب.ظ

سلام
ممنون که به من سر زدید
ضمنا قالب نو مبارک
بازم ضمنا دوتا برادر باید هوای هم دیگر را داشته باشند من و علی با هم برادریم فقط تنها چیزی که اختلاف بین ما انداخته فامیلی هامون است .

محمدومرضیه چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:40 ب.ظ http://msky22.blogsky.com

سلاااااااااام رویای عزییییزم....کلی دلم برات تنگ شده بود...ببخشید اگه این مدت کم اومدم به خونه ی قشنگتون...اخه خیلی گرفتار بود...
دست ظریفه عزیز هم درد نکنه به خاطر قالب جدید...فقط بعضی فونتهاش قابل خوندن نیست.....
رویای عزیزم...امیدوارم که به تمام ارزوهای قشنگت برسی...با اون دل مهربونی که تو داری به همه چی میرسی...چون انقدر توکلت به خدا زیاد هست که رسیدن به هرجایی برات اسون باشه.......
ما رو هم دعا کن.....
بوس بوسسسسسسسسسس

ظریفه چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:10 ب.ظ

می خوای برگردونیم اولی؟؟؟؟؟؟

خودمم بابا چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:24 ب.ظ http://img11.picsplace.to/img.php?file=img10/15/Fal01.JPG

چیه بهم نمیاد؟ ؛-)

فال من بود یا تو؟؟؟؟؟

ساحل کوچولو چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:48 ب.ظ http://www.ghamm.mihanblog.com

سلام رویا جون
باشه هر وقت آپ می کنی خبرمون نکن ایرادی نداره.حالا قالب جدید مبارک.
به قطره جونم گفتم ما قراره فردا بریم پیش سعید سلامتو بهش می رسونم پس فعلا خدانگهدار.

محمد رضا چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:31 ب.ظ http://mamadrezaa.blogfa.com

نمی۲نم وبلاگت چی شده.ولی اولش ترسیدم!فردا برام ۲آ کن.خدا کنه جمعه آرزومون براورده بشه.اون عاشق بیاد.متنتم مثل همیشه قشنگ بود.یا علی.راستی آپ کردم

من! چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:36 ب.ظ

گلابی.... همون طور که در صفحه ملاحظه می کنی... من! بازم برات سه نقطه نداشتم... برو واسه بچه محلات تعریف کن

... پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:41 ق.ظ http://s0meha.blogsky.com

منم نفر ۱۵..

مگه همش اونایی که اول میشن باید بگن اول..

۱۵ هم دل داره خوب...

هژ یر پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:16 ب.ظ http://www.adim.persianblog.com

سلام دوست من.برای همینه که ما همیشه شنیدیم میگن دیگران را دعا کنید تا دعاتون مستجاب بشه.در مورد سئوالی که کردی باید بگم اشکالی نداره فقط چون من دنبال مجوز برای چاپ ای متون هستم حتما جوانب کار رو در نظر بگیر و اگر هم به مشکلی بر خورد کردی به من خبر بده.ممنون.

شهرام پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:00 ب.ظ http://werwer.blogsky.com/

سلام...
این متن خیلی به دلم نشست ....من کمی کم حوصله ام ...هر متنی رو نمیخونم ....ولی اینا حرف دل بود که به دل نشست ...
من همیشه به خدا اعتماد کردم ......یه جایی هلم داد ...با سر خوردم زمین مغزم داغون شد .....ازش دلگیر شدم ...
زمان که گذشت فهمیدم عاقلانه ترین کارو خدا کرد .....حالا ازش ممنونم ...گرچه سرم هنوز خوب نشده ولی ازش ممنونم ...

یه جایی فرموده بودین هیجدهم دل داره ....شک داشتین شما مگه ؟؟

راجع به حال گیریم ....خوب ...کم حالمون گرفته نیست ...اینم روش .....هر چه از دوست رسد نیکوست .....ممنونم که توصیه کردین به حال گیری ......

لیلای قاصدک جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:05 ق.ظ http://ghasedak-gharib.blogfa.com

سلام
حس دردناکیه با عقل جلو احساست در بیفتی.
ه
ه
ه
ه
ه
من اپم
بای

محمد فائز جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:28 ق.ظ http://www.ghayat.persianblog.com

سلام عزیز
ببخشید کمی دیر شد
خوشبحال دوستای شما چون کسی هست که اونارو دوست داشته باشه و براشون دعا کنه .
درسته لیاقت دوستی با شما رو نداریم ولی برای ما هم دعا کنید

د وست جونت یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:22 ق.ظ

سلام.یه کمی از موعد گذشتم ولی می دونم می بخشیم.تازه مگه حرف دل دیر و زود داره!!!!
چه قدر نگران خودتی؟؟؟؟؟به قول ظریفه بعضی چیزا اونقدرام سخت نیستن و به قول خودم این ماییم که فکر می کنیم باید سخت تر از این حرفا باشن دیگه!!!!اون وقت هی راجع بشون فکر می کنیم تا به همون سختی بشن که تصور می کنیم باید باشن!!!در صورتی که برای سپری کردنشون کافی فقط یه کم به خودمون زمان بدیم و تنها به خودمون فکر کنیم بدون توجه به اتفاقات دورو ورمون...
تو که «به اهستگی» رو دیدی!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد