حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

زدیم تو خط بی عنوانی!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 

سلام دوستای خوبم، دیدین گفتم تند تند میام....دوباره اومدم....می  خواستم یکی دیگه از شعرهای کاشانی رو بنویسم اما دیدم تنوع هم بد چیزی نیست!(مخصوصاً توی بعضی چیزا،مگه نه دکتر؟!)

داشتم به آرشیو نگاه می کردم دیدم حدوده 2 سال و نیمه کروکدیل دنیا اومده(تصور کنین یه بچه کروکدیل ناز که دو تا سر داره!آخی نازی)...راستش خودم هم نمی دونم چی شد، که شد کروکدیل، اما با اینکه مرتب بعضی از دوستا اصرار دارند که اسمش رو عوض کنیم، دلمون نمیاد...اخه جاش چی بذاریم...دو پروانه؟! دو آهو؟!!...یا نه می خواین از این اسم عشقولانه ها بذاریم.....من و تو با یک رشته! (خوب آخه اونایی که می گن زیر یه سقف،خوب زیر یه سقف زندگی میکنند اما من و ظریفه تنها وجه اشتراکمون رشتمونه!) ... خداییش این کروکدیل از همه خوشگلتره دیگه...تازه کلی جبروت داره...مگه نه؟!...اگه اون اولا رو بخونین می فهمین ما سه تا بودیم یکیمون وسط کار رفت سراغ زندگیش! فکر کنم فهمید وبلاگ نویسی واسه آدم نون و آب نمیشه!(البته چند ماه پیشا دوباره بهش گفتم بیا، گفت شما دو تا ...زدید به وبلاگ با این نوشته هاتون)!!!! اما هنوز من و ظریفه اینو نفهمیدیم...خودمونیما جهالت هم عالمی داره! خوب داشتم می گفتم...تازه اولش اسمهای مستعارمون یه چیزایی بود عجیباً غریبا! من نمی دونم چی شده بود که ما اون اسم ها رو انتخاب کرده بودیم! ...اصلاً اصرار نکنید...نمی گم ...آخه حیثیتیه! تازشم می خواستیم این وبلاگ مرتبط با رشته دانشگاهمون بشه....خوب البته الآن هم خیلی متفاوت نیست...اخه اونم عین خودمون لطیفه...حالا چرا منو می زنید، اِاِاِاِ حرص نخورین....شما ها قلبتون بگیره...کارخونه ها بدبخت میشن(خیالتون راحت شد؟! اینم تحویل!!!) تازه یاد یه ماجرایی هم افتادم.....اون اوایل که هنوز اون اسم ضایعها رو داشتیم یه بار سه تاییمون تو دانشگاه با یه وبلاگ نویس دیگه اشنا شدیم(البته کلاس وبلاگشون یه چیزه دیگه بود، تو مایه های تخصصی) به ما گفته بودند تو جلسات وبلاگ نویسی همه با همون اسمهای مستعارشون خودشون رو معرفی میکنن....ما هم بچه های حرف گوش کن! رفتیم جلو سلام علیک کنیم من گفتم من کروکدیل....هستم،  زهرا گفت من هم کروکدیل...هستم، فکر کنم ظریفه در اون لحظه نبود....طرف خیلی خودشو نگه داشته بود که نخنده... ولی از من به شما نصیحت، به حرف بقیه گوش نکنین...وگرنه مثل ما خودتون، خودتون رو مسخره میکنید....(بسّه زیادی خندیدین،بچگی هم عالمی  داشتاااا)! دیگه جونم براتون بگه..... یه مدت اینجا می نوشتم اما هیچ تعلقی به اینجا نداشتم...مثلا جملاتی که زیبا بود رو ردیف می کردم اما الآن کاملا احساس می کنم وقتی اینجا می نویسم دارم با 20-30 تا از دوستام حرف می زنم...خیلی از حرفها را نمی شه رو در رو گفت....وقتی اینجا می نویسم مطمئنم که می خونند....درسته دوست دارم نظراتشون رو هم بفهمم اما بعضیا این موهبت را از ما دریغ میکنن!  

 

 

حالا ما یه روز اومدیم تخلیه روانی بشیما.....اس ام اس زدن هوووووووولوووووووووووووو(یه بار دیگه بگین لطفاً...تمرکز کنید!)!

 

" روزی که به دنیا میایم در گوشمون اذان میگن، اما وقتی میمیریم برامون نماز می خونن.....چقدر عمرمون کوتاهه!فاصله ی اذان تا نماز....!!!"

 

حالا هی بگین اس ام اس خوبه! همچین وسط کار حالمو گرفت که نگو! ولی این مردم ایران هم چه استعدادی دارنااا...اون موقع که پرزیدنت محبومون (ما می توانیم رو می گم دیگه!!!) به بوش نامه داده بود من هر دقیقه موبایلم سر و صدا میکرد، میفهمیدم دوباره ذوق ایرانی یه چیز جدید ساخته(فکر کنم نصف اقتصاد ایران روی نفت می چرخه نصف دیگه اش رو پول اس ام اسه)! فعلا که رو بورس ترین...علی داییه! امیدوارم علی دایی اومد ایران بخیر بگذره...من کلی دعا کردم سر ِ بازی انگولا یه گل بزنه...واقعاَ نگرانشم...بیچاره تازه ازدواج کرده تو رو خدا به جوونیش رحم کنین....آخرین اس ام اسی که دیدم در موردش این بود: "مردم شریف اردبیل، کلی سند گذاشتن تا علی دایی را از تیم ملی بیارن بیرون!!!"

 

خوب هنوز حرف واسه گفتن زیاده...اما دیگه بسّه ...فکر نکنید خسته شدما،نه، من فکر اکانت شما هستم!

ما میریم تا چهارشنبه، بعد از امتحان نقشه کشی ...از حالا کلی متن گریه دار براتون آماده کردم....پس دوستا به چه درد می خورند...خوب می خواهم همه با هم گریه کنیم دیگه!

 

و

 حرف آخر

 

ما زیر هیچ درختی ننشستیم

هیچ سیبی روی سرمان نیفتاد

ما گوشه ای خلوت

برایمان کافی بود تا

جاذبه را کشف کنیم

 

موفق باشید و شاد

مراقب دلهای مهربونتون باشید

 

رویا

نظرات 43 + ارسال نظر
محمد - اج جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 06:23 ب.ظ

مثه همیشه باحال نوشتی
بی رودرواسی میگم خوب بود دیگه!!!

شاه ترابی جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 06:30 ب.ظ http://shahtorabi.blogfa.com

سلام
آفرین به این دست به قلم روان و بی ریا .
حرف های خودمانی و شیرینی بود که گل بوته ی خنده را بر لبها می کاشت .
هر وقت مطلب جدید نوشتید خبر بدید چون واقعن خوشحالم می کنید و این مطالب خواندنی اند.
موفق باشید.

علی جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:05 ب.ظ http://gavareh.parsiblog.com

ما زیر هیچ درختی ننشستیم

هیچ سیبی روی سرمان نیفتاد

ما گوشه ای خلوت

برایمان کافی بود تا

جاذبه را کشف کنیم



علی جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:06 ب.ظ http://gavareh.parsiblog.com

ما زیر هیچ درختی ننشستیم

هیچ سیبی روی سرمان نیفتاد

ما گوشه ای خلوت

برایمان کافی بود تا

جاذبه را کشف کنیم



علی جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:06 ب.ظ http://gavareh.parsiblog.com

ما زیر هیچ درختی ننشستیم

هیچ سیبی روی سرمان نیفتاد

ما گوشه ای خلوت

برایمان کافی بود تا

جاذبه را کشف کنیم



علی جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:08 ب.ظ http://gavareh.parsiblog.com

سلام
فکر نکنی اشتباهی سه بار اون شعر رو فرستادم.دیدم قشتنگه گفتم تو هم خوب بخونی و حالشو ببری)چشمک)
من الان خیلی خستم
بعدا میام و کلی می نویسم
یا حق

علی جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:09 ب.ظ http://gavareh.parsiblog.com

کودک نجوا کرد:

خدایا با من صحبت کن....

و یک چکاوک در چمنزار آواز خواند.....

ولی کودک نشنید.......

پس کودک فریاد زد:

خدایا با من صحبت کن ....

و آذرخش در آسمان غرید.....

ولی کودک باز متوجه چیزی نشد.......

سپس کودک فریاد زد:

خدایا به من یک معجزه نشان بده ....

و یک زندگی متولد شد.....

کودک نفهمید.......

کودک در نا امیدی گریه کرد و گفت:

خدایا مرا لمس کن ...و بگذار تو را بشناسم ....

پس نزد وی آمد و لمسش کرد.....

ولی کودک بالهای پروانه را شکست!!!.....

و در حالیکه خدا را درک نکرده بود از آنجا دور شد....




در همین نزدیکی نوری هست....
در همین نزدیکی نگاهی هست....
در همین نزدیکی دستی هست....
و خدا......
در همین نزدیکی ست......

علی جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:10 ب.ظ http://gavareh.parsiblog.com

عشق یک آینه است و رابطه واقعی ، آینه ای است که در آن دو عاشق چهره یکدیگر را می بینند و خدا را باز می شناسند .این راهی بسوی پروردگار است

علی جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:14 ب.ظ http://gavareh.parsiblog.com

صدایت میزنم گوش بده
قلبم صدایت می‌زند
شب گرداگردم حصار کشیده است
و من به تو نگاه می‌کنم
از پنجره‌های دلم به ستاره هایت نگاه می‌کنم
چرا که هر ستاره آفتابی است
من آفتاب را باور دارم
من دریا را باور دارم
و چشم های تو سرچشمه‌ی دریاهاست
انسان سرچشمه دریاهاست

علی جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:15 ب.ظ http://gavareh.parsiblog.com

عشق یعنی سکوت لبهایم
عشق یعنی مرگ بیان شاعر
عشق یعنی جستجوی چشمان نوجوانی
عشق یعنی همین یک ، دو قدم تا سکوت
عشق یعنی مفهوم همین ژاله سبز
عشق یعنی قلم برداری
دست را آزاد کنی
و چشمها را بسته
رنگها را در اختیار روحت بگذاری
تا با معنا لمس کند
شاید آسمانی سبز ساخت
خورشیدی آبی
و صخره هایی نرم تر از رویاها...


علی جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:16 ب.ظ http://gavareh.parsiblog.com

تا زمانی که تنهایی حرفی نیست اما اگر کسی را یافتی که با در کنارش بودن به آرامش رسیدی سعی کن که هرگز از دستش ندهی و با او عشق را تجربه کنی ...

علی جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:16 ب.ظ http://gavareh.parsiblog.com

در تمام لحظه هایم هیچکس خلوت تنهاییم را حس نکرد

آسمان غم گرفته هیچگاه برکه ء طوفانیم را حس نکرد

آنکه سامان غزل هایم از اوست بی سر و سامانیم را حس نکرد.


علی جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:17 ب.ظ http://gavareh.parsiblog.com

اگر عاشق شدن یک گناه است

دل عاشق شکستن صد گناه است

علی جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:18 ب.ظ http://gavareh.parsiblog.com

سلام دوباره
امیدوارم هر چه زودتر ببینمت
یا حق

محمدومرضیه جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:18 ب.ظ http://msky22.blogsky.com

سلام رویا جون عزیـــــــــــــــــــزم....
خانمی گل چطوری؟؟؟
کلی خندیدم....
به نظر من اسم وبلاگت خیلی هم قشنگه و از همه مهم تر با نمکه....من که کلی دوسش دارم...اسم جیگریـــــــــــه....هم اسمش جیگر و قشنگه هم نوشته هاش....
علی دایی که ابرو نذاشت برای ما هروقت یادش میفتم کلی حرص میخورم...حیف که ایران نیستم:دییییی شماها از طرف ما ترتیبش رو بدید دیگههههههه.......خداییش خیلی روش زیاده....حالا که قول داده جام جهانی بعدی گل بزنه حتما(خنده)
ایشالا که تو امتحانت حتما موفق میشی عزییییییییزم...بوس بوسسسسسسسسسس

جواد جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:14 ب.ظ http://www.javad14.blogfa.com

جالب نوشتی.خوندن یه همچین مطالبی برام جالبه.ضمنا من احتال زیاد فردا آپ می کنم.یه سری بزن .موفق باشی...

مریم جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:11 ب.ظ

سلام رویا مردم از خنده....جون هرکی دوست داری دیگه اینطوری ننویسیا...معلومه امتحانها بهت می چسبه ها کلک!
دوستت دارم

محمد رضا جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:55 ب.ظ http://mamadrezaa.blogfa.com

سلام.چطوری؟
انشاءالله فردا(شنبه) آپ میکنم .
فردا شب یه سری به وبلاگم بزن.قربانت.خداحافظت...

محمد فائز شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 06:39 ق.ظ http://www.ghayat.persianblog.com

سلام عزیز اومدم حرف دلم رو بگم . با با کولاک کردی . یه خورده یواشتر بدار ما هم سوار بشیم . آخه تا کی باید گریه کنیم . تو رو جون . . . یه چیزی بگو یه خورده بخندیم . بلکه غم روزگار و فراموش کنیم . اما گریه کن گریه قشنگه // گریه سهم دل تنگه . . .

مهندس محمد شیخانی شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:21 ق.ظ http://learnpc.blogfa.com

سلام
من با چهار تا مطلب جدید آپم

لیلای قاصدک شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:07 ق.ظ http://ghasedak-gharib.blogfa.com

اصلا سیب نیفتاد که جاذبه کشف شه!
اقای نیوتن این یه تیکه رو سوتی دادن!

من! شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:23 ب.ظ

چی واسه هم نوشابه هم پوس می کنن نامردا!!!

ظریفه شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 05:50 ب.ظ

بابا خاطرات گذشته.هیییییییییی زندگی داریم یواش یواش جوون میشیما:د

hamze شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:37 ب.ظ http://www.3taareha.blogfa.com

قشنگ بود.به منم سر بزن آپم.

محمد رضا شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:04 ب.ظ http://mamadrezaa.blogfa.com

ببخشید داشتم موزیک میزاشتم رو وبلاگم.حالا برو ببین موزیکش خوبه یا نه؟

فک نکن که از رو تنبلی آپ نمیکنم.
من به عشق شما دوستای خوبمه که مینویسم...
این چند وقت یه کم گرفتارم.وگرنه حتما آپ میکردم.
و یه چیزی میخواستم بگم که حالا شاید وقتش نباشه یا شایدم باشه ولی تو خوشت نیاد.اصلا وللش...
قربانت محمدرضا

ایرباس یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:01 ق.ظ http://airbus.persianblog.com

سلام .... // ببخش که دیر امدم واقعا شرمنده //.....هر کسی یه نقاب لازم داره تا بتونه حرف های که دل می خواد بزنه علتش هم اینه که دل رو هم به صورت مجازی می شناسند و برای همین بنظر من یه نقاب برای خیلی از حرفا لازمه البته این و قبول دارم که نباید بذارین که این نقاب بر واقعیت شما غلبه کنه چون مثل من می شی :)) // اسم وبلاگت یه زمانی اتقاد داشتم که بعضی از این اسما اگه چیزه دیگه بود بهتر بود اما از وقتی خودم هر کاری کردم که از کنار اسم ایرباس ... اسم دنیا زده رو بردارم دیدم نمیشه که هیچ حسرت زده هم اضافه شد ... بنظر من اسمی که همون اول انتخاب می کنی نباید عوضش کرد چون همون بیاد می اره که چرا شروع کردی و علتش چی بود و حالا به کجا رسیدی این تغییر ها بعد یه زمانی برای خودت هم جالبه می شه .../// علی دایی یه مشکلی براش پیش امده بود من شکی ندارم چون چهره اش با همیشه فرق داشت خیلی شکسته بنظر می امد شاید بودن یه روان کاو باعث بهبود وضعیت کل تیم میشد /// من و ایرباس منتظر می میونیم که تا امتحاناتتون تموم شه بعدشم اینجا جاشه باید تمام غصه هاتون رو اینجا برزید اما همیشه شاد باشید و اونا رو به آرشیوتون بسپرید تا بگذره .... همیشه شاد باشد همیشه ....//// جاذبه چیست که در پی آن ماه عاشقانه در زمین می گردد ؟؟ نور که از خورشید است ... شاید اما زمین است که از دوری خورشید به دور ماه می گردد تا که نوری از او به یاد داشته باشد ..... ... شاد باشید همیشه .... همیشه ... ایرباسی که .....

ایرباس یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:02 ق.ظ http://airbus.persianblog.com

راستی خیلی زیاد شد ببخشید اما چون چند بخشی نوشته بودی می خواستم همشون جواب داده باشم ...شاد باشید همیشه ... ایرباسی که .....

مهندس محمد شیخانی یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:05 ق.ظ http://learnpc.blogfa.com

سلام دوست عزیز
من مطالب وبم رو همینطوری می نویسم و بیزینس من چیز دیگری است من تو کار گوشی و اینجور چیزها نیستم . من به زودی با مطالب جدید آپ می کنم .
باز هم سپاسگذارم از اینکه بهم سر زدید

دوست جونت یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:35 ق.ظ

سلام دوست جونم.اول اگه اجازه بدی یه تذکر ایین نامه ای!!!به علی اقاداشتم. امیدوارم ایشون و بقیه بخونن: یادتون باشه که بچه ها(کودک)هیچ موقع بال پروانه ها رو نمی شکنن و اواز چکاوک و نادیده نمی‌گیرن و...پس اگر احتمالا این شعرو از یه جای دیگه مستقیما نقل کردید بدونید که اون طرف یه جاعل اماتوره!!!!و اون پیرمرده که دلبستگیش به صدای رادیوش نمی‌ذاره اواز چکاوک رو بشنوه....
درسته که خیلی حرفارو نمی شه رو در رو زد ولی کاشکی می شد وقتی تو چشای ادما نگاه می کنی به جای خودت !!!!اونا رو ببینی.
ترجمه:سعی نکنی منظور طرفو بفهمی بلکه به جای اون باشی.همین....
اثری از دوست جون (قرن غربت و فولاد)
هه ههههههههههههههه......................

دوست تون کرگدنه..... یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:46 ق.ظ

سلام !!
من اومدم...
تا حالا به فلسفه کروکدیل دو سر فکر نکرده بودم....
وع!!{اون کله سبزه}
معذرت میخوام دیر اومدم...
بی معرفت نشدم...راستش تو خوابگاه پیش بچه هام و نمیرسم بیام دانشگاه...برای اینترنت میگم....
راستی یه خبر خوب کوچیک...
یه کار(بردگی) گرفتم...موقته...مگه اینکه بیشتر بدن و چون مثل بندر نمیدن...من نمیمونم...!!
آها...
بابت کم اومدنم ببخش منو...
گرفتار همین دوتا امحتانم!!
یکیش مونده...برامون دعا کن !!
نه...دعا کنین..(بازم یاد دو سر بودن افتادم...(کله سبزه))
---------------------------
راستی همش یه طرف....این که بنفش نوشتی یه طرف....چسبید.....
دلم تنگ شد....

علی یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:34 ق.ظ http://gavareh.parsiblog.com

سلام
خدمت دوست جون رویا جون اینا عرض شود که من اصلا منظورت رو نفهمیدم .ممکنه بیای به خودم بگی یعنی چی؟
مرسی
بای

سحرجووووووون یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:23 ب.ظ http://saharvahediyeh.persianblog.com

سلااااممم...
وبلاگ خیلی جالبی داری...
اتفاقا اسم کروکودیل خیلی جالبه!!!
بنظر من که عوضش نکنی بهتره!!!
مگه چند تا وبلاگ به همین اسم هس؟ که بخوایم همین یکیشم عوض کنیم؟(چشمک.خنده)
امیدوارم امتحانت رو هم خوب بدیییی....
موفق و سلامت باشی..
خدانگهداارر

سمانه یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:23 ب.ظ http://morghegham.persianblog.com

Ghesmati az gozareshe footballe Iran dar jaame jahani 2090 : hala iran be samte darvazeh brazil dar harkat hast , ye shoote sangin az bazikonane iran ke toop ba barkhord be taboote ali daei be out mire ... !!!
خواستی اونورا هم سر بزن

َََََعلی یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 05:27 ب.ظ http://DARBEDAR

سلام
چرا شاکی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بابا شما اگه جای من بودید چی میگفتین
دیشب تازه ساعت ۹:۳۰ از شرکت رفتم بیرون
تازه اونم ساعت ۱۰ قرار داشتم وگرنه که با اجازتون تا ۱۲ -۱ کار داشتم
اونم با وضعیت من همین الانش که اومدم از ۷:۳۰ تا الان فقط ۱۰ دقیقه استراحت کردم
ولی بازم ممنونم که ما رو از یاد نمی برید
راستی مطلبت خیلی قشنگ بود و با مطالب قبلی فرق می کرد
بگیر که اومد

محمد رضا یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:44 ب.ظ http://mamadrezaa.blogfa.com

برات آفلاین گذاشتم...
تورو به خدا خبر شو تا (فردا) دوشنبه بهم بده.

محمد رضا یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:46 ب.ظ http://mamadrezaa.blogfa.com

ان شاءالله جوابت منفی نباشه...
یا علی...

پسربچه... دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:25 ق.ظ http://pesarbacheh.persianblog.com

سلام.مرسی که یاد من بودی.......راستش همه پستت رو نخوندم.....به دو دلیل اول اینکه خوابم میاد...دوم اینکه فردا صبح نوبت دکتر دارم باید زود بخوابم...ولی فکر میکنم میخوای اسم بلاگو عوض کنی.......بابا بیخی ...همین خوبه....اصلا میخوای بزار؟؟؟؟ بچه سوسمار...هه هه هه ...چه بی مزه.....اصلا ولش کن بابا....من به روزم

MAX PAYNE دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 03:07 ق.ظ http://maxpaynethefall.blogsky.com

سلام عزیز.
قسمت تحلیل عکس 2 راه افتاده.
لطفا یه سری بزنید.
خوشحال می شم.
نظر هم بدید لطفا.

ساحل کوچولو دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:48 ب.ظ http://www.ghamm.mihanblog.com

سلام عزیزم واقعا شرمنده هستم
من حدود دو ماهه که نت نیومدم البته به خاطر دلایلی
امیدوارم منو ببخشی.

مهندس محمد شیخانی دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 03:54 ب.ظ http://learnpc.blogfa.com

سلام
من آپم .

علی دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:09 ب.ظ http://gavareh.parsiblog.com

این سخن از پیر کنعانم بخاطر مانده است
دیدن روی عزیزان چشم روشن می کند

لیلای قاصدک سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:02 ق.ظ http://ghasedak-gharib.blogfa.com

سلام
ممنون که یادمن کردی
من کامپیوتر می خونم .
اره جالبه خیلی به هم نزدیکیم ولی فقط از طریق وبلاگ ارتباط داریم.

هاشم چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:50 ق.ظ http://golha.net/haniehtavassoli

سلام
انشاالله که امتحانها تمومه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد