حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

دوباره پلک دلم می پرد نشانه ی چیست؟!

 

 

 سلام به همه ی دوستای خوبم. چند روزی هست که دلم حال و هوای وبلاگ نویسی به سرش زده.....چهارشنبه و ینج شنبه گرفتار بودم. چند دقیقه پیش شروع کردم به نوشتن اما با اجازه ی دوستان فقط به درد دفتر خاطرات(!) میخورد تا وبلاگ "کروکدیل".... که البته رفت جزء بایگانی ها....

 

دیشب داشتم با خودم فکر می کردم که خدا چقدر توی این 21 سال هوام رو داشته...قربونش بشم همه جوره مراقبم بوده....خیلی چیزها بهم داده که اینقدر روز و شبم رو باهاشون می گذرونم که یادم رفته چقدر برام با ارزشند و مهم.

 

ما آدما گاهی یادمون میره که بعضی چیزهای دور و اطرافمون رو چطوری بدست آوردیم....یعنی اولش که بدست آوردیم کلی به داشتنش افتخار می کنیم اما همین که مطمئن میشیم شده مال خود خودمون، برامون میشه معمولیه معمولی، گاهی حتی یادمون میره چقدر برای بدست اوردنش زحمت کشیدیم....

 

دو تا حالت داره که دوباره جذابیتش رو برات بدست بیاره...

  • یکی اینکه از دستش بدی...تازه می فهمی که چی داشتی...اما حیف که اون موقع خیلی دیره!امیدوارم هیچ وقت شما در این حالت قرار نگیرین چون آدم واقعا می سوزه!
  • یکی هم وقتی که ببینی یکی یه چیز دیگه خریده (شایدم براش خریدند!!!!) با همون قابلیت های ظاهری... ولی وقتی مقایسه می کنی با دارایی خودت... اون وقته که قدر داشته ی خودت رو بیشتر و بیشتر می دونی.....

 

خدا توی این زندگی یه بار بهم یه هدیه داده بود)هدیه که زیاد داده بود اما این با بقیه فرق داشت). فقط برای یه روز دو روز نبود برای یه عمر بود! مثل بهار تازه بود، مثل تابستون گرم بود، مثل پاییز زیبا و رنگارنگ بود و مثل زمستان آرامش بخش و پاک..خیلی امتحانم کرد....جند بار تو امتحانهاش شکست هم خوردم اما خدا با اون همه رحمتش، مگه میشه بنده اش رو ناراحت کنه؟! باز بهم فرصت داد.....

 

نزدیکهای شب های احیا بود، توی ماه رمضون، ازم گرفتتش(فکر کنم نا شکری زیاد کرده بودم).....اولین بار بود که توی زندگی شکستم ( شکست زیاد خورد بودم اما این با بقیه فرق داشت ). این آدم رو خورد می کرد..... باورم نمی شد که جدی جدی هدیه ام افتاده و شکسته....روز اول(شب اول) حالم خیلی بد بود خیلی.... یه وضو گرفتم....خواستم ا ز خدا کمک بگیرم...می دونستم چیزی که شکسته دیگه درست نمی شه اما باز هم پیش خودم می گفتم شاید اینا فقط خواب بوده..... نمی دونم اون دو رکعت نماز رو چطوری خوندم.....سه روز رو تو کابوس گذروندم.....نمی دونم خدا دلش مثل همیشه برای بنده درمونده اش به رحم اومده بود یا خواست دوباره منو یه جور دیگه آزمایش کنه.....هدیه ام رو بهم پس داد ..... ولی بهم گفت این دفعه خود خودت باید مراقبش باشی.....هنوز هم اضطراب و ترسی توی  وجودمه... ترس از دست دادن اون هدیه .... می دونم که دیگه طاقت دوباره از دست دادنش رو ندارم به هیچ قیمتی.... آخه اون هدیه فقط یه هدیه برای تزیین دکور خونه نبود.....یه جورایی تزیین، نه بهتر بگم، یه مکمل بود برای زندگی....

 ....................

 

نمی خواستم اینقدر زیاد بشه و طولانی ...تازه نتونستم اون چیزی رو هم که تو دلم بود رو بیان کنم...شرمنده که زیادی مجهول بود.....نوشتن این مطلب فقط به این خاطر بود که دیشب دیدم 263 روز شده!!!!!!!!!!!!!

 

یه کتاب دارم که برام خیلی با ارزشه (یه کتاب کوچولوی خوشگل) می خواهم آخر این پست یکی از شعرهاش رو براتون بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد

 

Time is

Too slow for those

Who wait,

Too swift for those

Who fear,

Too long for those

Who grieve,

Too short for those

Who rejoice,

But for those

Who love,

Time is eternity.

 

Victor Hugo

 

 

 

امیدوارم همتون شاد شاد باشید

  و

      قدر داشته های زندگیتون رو بدونید

 

    رویا

نظرات 34 + ارسال نظر
۱۹۹۳۱ جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:40 ب.ظ

ایرباس جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:45 ب.ظ http://airbus.persianblog.com

سلام ...پرواز خوب بود .. از پرواز راضی بودید ... ایرباس رو هم دعا کردید ...؟؟؟ خسته هستم .. بعدا میام می خونم اگه اجازه بدید ؟؟... اشد باشید همیشه ایرباسی که ....

من! جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:46 ب.ظ

...!!! دیدی بهتره سه نقطه بذارم!

پسر بچه ... شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:35 ق.ظ http://pesarbacheh.persianblog.com

سلام.......من خودم نوشتن خاطرات رو تو وبلاگ خیلی دوست دارم.........چون حس مکینم بعضی از این خاطرات تجربه خوبی برای دیگران میشه.......من به روزم

محمد شیخانی شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:23 ب.ظ http://learnpc.blogfa.com

سلام رویای عزیزم

اول از همه قالب جدید مبارک
من امروز چهار تا پست جدید گذاشتم و کد ساعت را دوباره برای شما توی وبلاگ گذاشتم فقط کافیه مطلب چهارم وبلاگ و بالای مطلب اعلامیه وبلاگم مراجعه کنید .
من امروز آپ کردم و منتظر حضور سبز شما و نظرات زیبای شما در وبم هستم .
به امید موفقیت و پیروزی در تمامیم مراحل زندگی .

جواد شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:22 ب.ظ

باز هم پر بار!قالبتون خیلی قشنگه!اون ساعتتون هم خیلی توپه!تولدم یه دونه برام بخر!...اللهم عجل لولیک الفرج*

هاشم فهندژ یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:05 ق.ظ


سلام
این هم خبری که قرار بود بتون بدم
سایت هانیه توسلی افتتاح شد
http://gohha.net/haniehtavassoli

هاشم یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:07 ق.ظ

راستی اسم کتاب هوگو چیه ؟

این کتاب یه کتاب ایرانی نیست. یعنی حتی تو ایران هم published نشده اما اسمش the book of love.....جمع اوری حرفهای بزرگان در مورد علاقه و دوست داشتنه!

قلندر عاشق یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:44 ب.ظ

قلندر عاشق یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:47 ب.ظ http://www.ghalandar.tk

سلام ظریفه و رویا خانوم عزیز ... خیلی عذر یخوام بابت این یه هفته ی ای نبودم ... یه سری مشکلات سد راهم شد که خدا رو شکر حل شد ... راستی ظریفه خانوم ما این همه به نوشته های زیبای شما نظر دادیم و لذت بردیم نشد تو یه بار مثه رویا بیای و بهم یه سر بزنی ... اینه رسمش ؟ راستی این هدیه مجهول مبارکت باشه ...

هاشم یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:26 ب.ظ

می تونی اون یادداشتم رو که آدرس اشتباه داشت پاک کنی

محمدومرضیه یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:50 ب.ظ http://msky22.blogsky.com

سلام به دوستای گلمون....
رویای عزیزم حرفت کاملا درسته...خودمون باید یه کاری کنیم که هیچ چیز عادت نشه حتی عشقمون...ایشالا هدیه ی قشنگی که خدابهت داده...خودش کمکت کنه که همیشه سالم نگهش داری...خانمی گل...
شعری هم که نوشتی خیلی قشنگ بود........(بوس بوسسسس)
راستی گلم ما هم اپ کردیم...منتظرتونیم...
فدای شما........

محمد شیخانی یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:34 ب.ظ

سلام
این علی آقا چند وقتی که زیر سرش بلند شده و فکر زن گرفتن افتاده چون کسی بهش زن نمی ده گیر داده به من بنده خدا ، شما ها که بیشتر باهاش دوست هستین یه دستی بالا بزنین و براش یه دختر خوب پیدا کنین .

علی دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:47 ق.ظ http://DARBEDARAN

سلام
بابا ما در به دریم
۱- قالب جدید مبارک
۲- عسلویه رو خوشم نیومد به دو دلیل
اولا که پیشنهاد کننده قول کاری بهتر بهم داد
دوما که دارم درس می خونم و از درسم می افتم
۳- امتحانی که قرار بود هفته گذشته داشته باشم افتاد این هفته امتحان حسابداری مقدماتی
۴- ممنونم که راجع به کتاب هم نظر دادین

علی آقام دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:09 ق.ظ http://gavareh.parsiblog.com

سلام
فیلا فقط شرمندم .بر می گردم و جبران......
منو ببخش باشه رویا جونم
بر می گردم

علی دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:17 ق.ظ http://DARBEDARAN

بازم سلام
الان رفته بودم سراغ محمد دیدم کامنت گذاشتی راجع به مقداد
اول از همه ممنونم چون اگه عیب های آدم توسط دوستش گفته بشه بهتره تا توسط یه غریبه
دوم که ما انتقاد پذیر هستیم و جنبه انتقادات منطقی رو داریم
سوم ممنونیم که با دقت تمامی محل های ما رو می شناسین و به همش سر می زنین
خوب حالا از خودم و داش ممدم دفاع کنم:
ما خیلی مشتاقیم که این وب سریعتر راه بیافته
اما امن از دست این مسئولین
فقط بلدن گیر بی خودی بدن به ما
ما اومدیم فرهنگ سازی کنیم توی این راه حتی حاضریم وب خودمون رو تعطیل کنیم
اما آقایون گفتن باید بیایید با ما مذاکره کنید اگه ما اجازه دادیم شما فعالیت کنید حالا هم من و محمد داریم این مراحل رو طی می کنیم اگه شد از راه قانونی وارد میشیم اگه نشد
اون وقت من و محمد می دونیم و آقایون مسئولین این امر
اون وقته که می خوام ببینم که اونا کاری از دستشون بر میاد
اگه قانع شدی برام یه کامنت توی در به دران بگذارید
بازم ممنونم دوست عزیز
ولی راجع به مطلبی که برای محمد نوشته بودی باید بگم من یه در به درم حرفام رو از ته دلم می زنم فعلا هم قصد این کارا رو ندارم چون دارم به یک در آمد بزرگ فکر می کنم
بعدشم حداقل تا دو ساله آینده قصد ندارم خودم رو توی این چاههابندازم اگر مفهوم بود جواب بده تا به شما بگم که ما هم بلدیم

مهندس محمد شیخانی دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:44 ق.ظ http://learnpc.blogfa.com

سلام رویای عزیز

چون مسئولین فعلا اجازه رسمی به ما ندادند ما بطور غیر رسمی فعالیت می کنیم . و سعی داریم می کنیم که مجوز رسمی را از مسئولین امر اگر خدا بخواهد هر چه زودتر بگیریم و فعالیت خود را بهصورت رسمی و گسترده آغاز کنیم امیدوارم جواب من و علی آقا توجیه خوبی برای شما دوستان عزیز باشه ولی نباید فراموش کنید که ما یهنی من و علی به کمک تک تک شما عزیزان احتیاج فراوان داریم .

دوست جونت دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:20 ب.ظ

سلام دوست جونم.قربون دلت بشم با این زبونه قشنگش....
یه استاد خیلی ماهی داریم که همیشه میگه:همیشه مواظب خواسته هات از خدا باش.یادت باشه که دو جور میشه از خدا چیزی رو خواست.اولیش ...(إإإ...اسمشو یادم رفته دیگه) که وقتی با خدا حرف می زنی ازش می خوای اونیو بهت بده که خیره و خوشحالیش دائمیه.دومیش توکله(دیدی یادم بود!) یعنی به خدا بگی الاو للا من همینو می خوام نه چیزه دیگه (خوب یا بد).اونوقته که باید یادت باشه که خدا از رو کرم و قدرتش بهت می ده.پس یه کم (یا خیلی)بترس....
حیف که زیادی حرف زدم(البته همش نقل قول بود) وگرنه میگفتم که من یه بار امتحان کردم و از ته قلب توکل کردم...
الحمدلله که قبل از اینکه دیر بشه ترسیدم....
پس واست آرزو می کنم که ...(همونو که اسمشو یادم نیست!) کنی ...
تو هم واسم دعا کن!

الهی قربونت بشم که اینقدر خوبی و بزرگوار عزیزم. دوست جون گلم سعی می کنم همیشه اینو از خدا بخواهم اما تو که خبر دل منو داری گاهی بد میشه و یه دنده ....تو پس چه دوستی هستی!!!هر روز که میبینمت تلفن و اس ام اس و اینا هم جای خود اما باز هم نتونستی منو درست کنی!
اینه رسمش؟!؟!؟!
خیلی ماهی;-) :-*

لیلایی برای درنا دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:42 ب.ظ http://leilavadorna.mihanblog.com

سلام . خوبی دوست عزیز ؟
جالب بود ارسالت .
ما هم به روزیم . گلایه کرده بودی که چرا نمینویسیم ؟!
حالا بیا بخون . منتظریم .

حسین دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:00 ب.ظ

باید نظر بدم اما نمی تونم
- شاید چون مطلبت حرف نداره
- شاید چون دارم فکر می کنم
- شاید چون نفهمیدم (البته منظورم قدر تو نه متن تو)
- شاید چون شرمنده ام.
- و شاید همه اینها به علاوه هزار تا دلیل دیگه *.
پس بذار فقط بگم متنت قشنگ بود و تکون دهنده ؛ مثل ...

دوست جونت سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:44 ب.ظ

سلام.ببخشید.اشتباه گرفتی!!!!من اونی که فکر می‌کنی نیستم...
ولی مطمئنم اونی که با من اشتباهش گرفتی قصد نصیحت یا نتیجه گیری یا تنبه ... نداشته.فکر کنم اونم فقط خواسته حرف دلشو بزنه ولی بیچاره!!!زبون دلش مثل زبون دل تو قشنگ نیست یه کمی نیش داره!!!!تو بزرگی کن و ببخشش.به خاطر من!!!!!!!!!
با تشکر.دوست جونه دوست جونم!

علی آقام سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 ب.ظ http://gavareh,parsiblog.com

سلاممممممممم
سلاممممممممممممم
سلام مممممممممممممم
خوب دیگه هر چی نبودم بسه.حالا اومدم جبران کنم.میرم مطلبت رو می خونم و بر می گردم
جایی نری .الان میام
یا حق

علی آقام سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:34 ب.ظ http://gavareh,parsiblog.com

بازم سلام
والا در مورد بخش اول که هیچ نظری ندارم چون اصلا نفهمیدم قضیه چیه(شیطون قضیه چیه؟؟)
در مورد اون شغر هم همینو بگم که خوگشل و جالب بود ولی فک کنم قبلا یه جاهایی خونده بودم
بازم شرمندم که نبودم
فعلا
یا حق

علی آقام سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:35 ب.ظ http://gavareh,parsiblog.com

آهان یادم رفت بگم
من هم یه کتاب دارم که برام خیلی ارزش داره.اما هنوز نرسیدم بخونمش .باز خوبه تو کتاب محبوبتو خوندی
مواظب خودت باش
یا حق

علی آقام سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:37 ب.ظ http://gavareh,parsiblog.com

آخ آخ اینو یادم رفت بگم
که
مبارکه مبارکه.
ظریفه خانوم من از دسته تو خیلی شاکی ام . باید برا امروز یه مطلب ویژه می نوشتی. (عصبانی)
ولی من که یادم هست می گم
مبارک
مبارک
یا حق

علی آقام سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:38 ب.ظ http://gavareh,parsiblog.com

آهان آخرین نکته باقی موند
پس چند تا؟؟؟؟؟
یا حق

[ بدون نام ] سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:39 ب.ظ

فکر کنم جبران همه نبودنا شد . مگه نه؟؟؟؟؟؟
شاد بی و شاد زی(این هم یه جمله ابداعی از من)
خالا دیگه واقعا یا حق

محمد پورفائز سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:40 ب.ظ http://gavareh,parsiblog.com

نه مجبور شدم یکی دیگه هم بنویسم که قبلی مال من بود

علی آقام سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:41 ب.ظ http://gavareh,parsiblog.com

وای چه اشتباه بزرگی
می دونی دیگه تو کافی نت از این اتفاقا می افته.هر دوتا نظر قبلی مال من بود
یا حق

یک رهگذر چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:25 ق.ظ http://yekrahgozar.parsiblog.com/

خدا رو شکر که هدیه رو گرفتین
همیشه سالیان سال سالم و سربلند و سلامت باشین

یک رهگذر چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:26 ق.ظ http://yekrahgozar.parsiblog.com/

امیدوارم شما به پریدن چشم و اینجور چیزا اعتقاد نداشته باشین!

یک رهگذر چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:29 ق.ظ http://yekrahgozar.parsiblog.com/

انشاا... دلتون همیشه پر تپش و سرشار از عشق باشه

مهندس محمد شیخانی چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:31 ق.ظ

سلام
من دیروز با سه خبر جدید وبلاگم را آپ کردم .

لیلای قاصدک چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:49 ق.ظ http://ghasedak-gharib.blogfa.com/

سلام
خوبی رویا جون؟
امیدوارم خوب باشی.
لینکت کردم .
ما که نفهمیدیم چی به چیه!
شاد باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد