حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

ای شرح بی نهایت!

 

                                          بدون شرح!!

سعدی در گلستان کلیدی از گنجینه حکمت و معرفتش در اختیار ما میگذاره ...

خوبه که اگه شده حتی با تورق روزانه از گنجینه ش بهره مند بشیم.

گاهی فکر می کنم سعدی کی بوده؟

شاعر... نویسنده... عارف ...طنز نویس... جامعه شناس یا سیاستمدار؟

نه هر که به صورت نیکو... سیرت زیبا دروست... کار به اندرونست نه پوست.

توان شناخت به یک روز در شمایل مرد       که تا کجاش رسیده است پایگاه علوم

ولی زباطنش ایمن مباش و غره مشو        که خبث نفس نگردد به سالها معلوم 

این سه نقطه رو معادل ویرگول بگیرین...بعدشم هر جوری دوس داشتین

 شرح اون بدون شرح رو برام بنویسین!

    زهرا 

نظرات 18 + ارسال نظر
ظریفه پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:07 ب.ظ

چرا ادما بعضی وقتا با این که میدونن دارن اشتباه می کنن ولی....

سلام ظریفه جونم
خوبی خانوم مهندس؟
تو وجناتت فوق لیسانس میبینم مارو هم دریاب

رویا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:29 ب.ظ

سلام زهرا
از دیدن این بدون شرح ..کلمه منناسب گیر نمیارم!‌عالیییییییییییییی بود
یعنی دلم میخواهد هی بنویسم اما کلمه کم میارم!!!
خودت یه مصرع نوشتی...که خبث نفس نگردد به سالها معلوم!!!!
می دونی چیه زهرا...بعضی وقتا ما آدما گول ظاهر رو می خوریم...همیشه فکر می کردم ...رنگ رخسار خبر می دهد از سر درون...اما دیدم نچ!!!! بعضی آدما به قول انسیه خیلی موزمار هستند!!! (یه چیزی تو مایه های مارمولک)

راستی سعدی یه عاشق عارف بود...به قول دکتر نیک منش!‌ عشقش هم عشق زمینی نبود!(اطلاعات عمومی رو داری!؟)

و یه چیز دیگه...اون دعای مخصوص فراموش نشه گلکم
دوستت دارم .... (خودت میدونی چقدر دیگه...یهو دیدی ملت حسودیشون شد...)
شاد ببینمت همیشه و موفقیت در زندگیت موج بزنه خانومی

سلام رویای همیشگی من
لازم نیست بگی من از همین جام حستو میفهمم
کاشکی ...
کاشکی واقعا میشد درون آدما رو از بیرونشون دید.
ولی خوب حتما سری هست
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر / آری شود ولیکن به خون جگر شود
امیدوارم با تجربه هایی که به دست می آریم به این صلاحیت برسیم که انتخابهای درستی انجام بدیم(هم در انتخابات هم در زندگی مون)
اطلاعات عمومیتم حرف نداره گلم!
اون دعای مخصوص هم شده دعای همهء اهل خونهء ما
ایشالله مستجاب میشه
امیدوارم بری و دست پر برگردی عزیزم
دوستت دارم

کریم و عزیزترین برادرزاده اش میترا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:37 ب.ظ http://kadco.blogfa.com

بعضی موقع ها تقدیر و بعضی مواقع اشتباه
مهم اینه که هر دو درست نیست .

غزاله پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:04 ب.ظ http://gha1984.persianblog.com

هر وقت قیچی میبینم یاد سانسور میفتم...یاد حذف!
فکر میکنم اینجا کاریکاتوریست از حس دلتنگی آدما حرف زده وقتی چیزای عزیز زندگیشونو با دست خودشون نابود میکنن و در عین حال میخوان اون حتی اشکاشونم نبینه میخوان به نظر قوی و تسخیر ناپذیر بیان....

خوب گفتی گلم!
مثه همیشه...
چیزای زیادی رو تونستی ببینی ...
هنرمندانه نگاهش کردی.مرسی!

شیرین پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:34 ب.ظ

سلام زهرا جونم!خوبی عزیزم؟؟نمیدونی چقدر دلم برات تنگه!
آدرس وبتونو از مهشید گرفتم ....رویا جون!ظریفه جون !شما چطورین؟؟هر سه تونو از راه دور و پراز سوزو سرمای اصفهان میبوسم!
قد تموم گلای دنیا دوستتون دارم!
فکر میکنم این آقاهه از دست خودش خیلی ناراحته!به خاطر همینم یه چتر گرفته جلوش تا نبینه داره چه کار بدی میکنه !در واقع داره خودشو فریب میده...
یه عالمه دوستون دارم.
بازم میام.
دعام کنین.

سلام شیرین جونم .خوبی خانوم؟ چه عجب
منت گذاشتین..اصفهان چه طوره؟
اها چه جالب
نظر زیبایی بود
منم خییییییییییییییییییییلی دوست دارم دلمم کلللللللللی واست تنگ شده بازم بیا حتماااااااااااااا باشه؟.. راستی به همهء دوستا هم سلام برسووون
حسابی درس بخون
موفق باشی گلم

دوست جون پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:29 ب.ظ

سلام عزیزم. زیارت قبول!!!!
به نظر من این آقای داره توی یه تردید دست و پا می زنه درست مثل خیلی از ما....
از طرفی می دونه کارش اشتباهه و از انجام اون شرمنده است (چون گریه می کنه) و از طرفه دیگه یه چیزی شاید غرور یا نفس یا لجاجت یا...باعث می شه به کارش ادامه بده و به قولی سرشو کرده زیر برف تا...
اما حقیقت چیز دیگریست...

پسر بچه... پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:03 ب.ظ http://pesarbacheh.persianblog.com

سلام...شما آپ میکنید و هیچی نمیگین....حالا که اینطوری شده منم هیچی نمیگم.....ولی عکس بدون شرحتون خیلی با حال بود

ظریفه پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:09 ب.ظ

توروخدا شایعه ارشدو از من وردارین.بعدا خودکشی می کنما!!!!
نظر غزالرو حال کردم.
راستی رویا لغت موزمار از لغات مرضیست نه انسیه!!!!! دزدیه ادبی می کنی رویا؟؟؟؟(باز اشتباهی به جای رویا داشتم می نوشتم ....)
انسیه اگه این طرفا ژیداش نمی شه یه چیزی بگم؟؟؟
بی خیال.می ترسم ژیداش شه خفم کنه!!!!!!
زهرا جدا با انتخاب این کاریکاتورت یه جورایی حال کردم:دی

برای کسایی که تازه به جمع خوانندگان این وبلاگ ملحق شدن باید توضیح بدم که کلمهءموز مار ترکیبی از دو کلمهءموذی+مارمولک است که در اثر کثرت استعمال به این حال و روز در اومده!
.........................
ظریفه جونم ارشد به این خوبی خیلی هم بهت میاد.
تازه فک نمیکردم از انسیه بترسی...هاهاها
خحالت بکش ترسووووووووووووو...
چشمک نیشخند

نازنین پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:37 ب.ظ http://gha1984.persianblog.com

شایدم میخواد بگه گل میتونه جدایی رو تحمل کنه اما نمیتونه اشکای آدمی که دوسش داره رو تحمل کنه و خوداون آدم این حس گل رو خوب میدونه ولی نمیدونم چرا اون قیچی رو کنار نمیذاره؟؟...شایدم مجبوره!...نه! مجبور نیست...بیرحمه !...اشکش هم اشک تمساحه.

علی جمعه 24 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:46 ق.ظ http://darbedaran.parsiblog.com

سلام
خیلی جالب نوشتی خسته نباشی
فردا من و تو هستیم که ما می شویم
نی نی با آخرین حرف دل علی آپ شد
منتظر حضور سبزتان هستم
علی در به در
یا علی

سلام
متشکرم
چشم!
سر می زنم...شاد باشید

انیگما شنبه 25 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:23 ب.ظ http://enigma.parsiblog.com

با سلام ....
انیگما بروز شده ....
تشریف بیارین ....

ستاره شنبه 25 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:51 ب.ظ http://www.afsoongarlady.blogsky.com

یاد اون آفای چییززززز توی کاکتوس افتادم!

خیلی به مغزت فشار نیار خسته میشی دوست عزیز !من تنهایی حاضرم به جای توهم فکر کنم!... D:

یاسر شنبه 25 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:20 ب.ظ http://www.zeynabiye.blogfa.com

سلام خیلی زیبابودموفق باشی
منتظرپای

حدیث یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:24 ق.ظ http://shl43.persianblog.com

سلام
فکرمیکنم همهءگفتنیهارو دوستان گفتن!ولی چون از شرح بینهایت و برداشت آزاد حرف زدی منم نظرمو میگم.
گاهی یه اتفاق میفته از بالا!شاید همونی که ما آدما اسمشو تقدیر میذاریم...که برای ما ناراحت کننده ست مثه مرگ!...ولی ما نمیدونیم پشت پردهءتقدیر چی میگذره..ایمان هم داریم که خدا از همه کس مارو بیشتر دوست داره و با ما از همه مهربونتره و خیرو صلاح مارو میخواد اما توی این قضیه ما فقط رنج خودمون و میبینیم وچون از پایین نگاه میکنیم و پرده (توی این کاریکاتور...چتر)مانع ازین میشه که ما اشک خدا و لطافت بازی اونو ببینیم و فقط به رنج...سختی و بیرحمی که دچارش شدیم فکر میکنیم.فکر میکنیم چقدر تنهاییم و چقدر رنج میکشیم.

محدثه یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:21 ب.ظ

از طرف من این حدیث خانوم گل رو ببوس و بگو ای وللللللللللللللللل....لللللللل
خیلی قشنگ گفتن... من که چند بار خوندم! حالی فرمودیم
در پناه حق

چشم محدثه جون!حتما!
ایشونم دستورالعمل مشابه صادر کردن:D*.*

سردار سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:32 ق.ظ http://sar-dar.blogfa.com

دوستان.. اگر حرفی برای گفتن نیست چرا ادامه؟ فقط به خاطر رسالت دور هم باشیم بخندیم؟

دل سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 03:17 ق.ظ http://deleyar.parsiblog.com

سلام مطلب شما رو خوندم
واقعا مطلب زیبایی بود
خوشحال می شم از تجربیات شما بیشتر استفاده کنم
برای همین هم دعوت می کنم تا قدم بر کلبه محقر ما بگذارید تا وجود شما گرمی بخش حیات ما گردد
یا مدبر

دوست جون سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:26 ق.ظ

واقعا که....غیبت کردن تو واقعیت کم بود!مجازیش هم مد شد

!!!!!!(عصبانی)
راستی این موزمار که میگید یعنی چچچه!!!!!!!

سلام عزیزم این یه اشتباه لپی بود .
در مورد موزمار هم میتونی به فرهنگ لغات کروکدیل مراجعه کنی.
بعدشم خودتو ناراحت نکن ...پوستت خراب میشه :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد