ظریفه
منم موافقم!!!شما چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی
امروز روبرویم ایستاده ا ی و من دارم هیبتت را با مهربانی ات جمع می زنم وهر بار مهربانی سهم بیشتری را از آن خود میکند و این مهربانی، به من کمترین، جواز نوشتن از تو و صدا کردنت را داد .ای آشنای دلهای تنگ!...
آیامیشود از دستان پینه بسته ات کاسه ای بگیرم لبریز از زلال ایمان و توکل؟... یا میهمانم می کنی به ساغری لبریز از دانش و تواضع! گرچه امروز رنگ به رخسار نداری و طبیبان جوابت کرده اندو کودک دل من همچون کودکان غمگین کوفه بهانه ات را می گیرد و بیقراریش در آرامش نگاه تو به آسمان رستگاری رنگ می بازد.
وقتی کودک خردسالی بیش نبودم خواندم که در روزگار کودکیت جوانمردانه طفلی را از هراس سقوط در چاه رهاندی واز کودکی آرزو کردم که در سایهءحمایت تو از سقوط در هر چاهی ایمن باشم.از آن روز هرجاپایم لغزید تورا یاد کردم و دستم را سخاوتمندانه گرفتی....یا علی!
هرشب نوزدهم در اضطراب از واقعهءضربت خوردن به صبح میرسد ...و آرزو میکنم ای کاش شب خوابش ببرد،صبح در خانهءام کلثوم بماند!مرغابیها راهت را سد کنند،در باز نشود و آن ملعون برای همیشه به خواب برود...و تو باز هم بمانی برای کودکان کوفهءآن روز و... امروزکه بی تو باز هم گرسنه ،در وحشت و هراس از فردا سر به بالین می گذارند.
کاش میشد روزی را دیدکه بازحاکم کوفه می شدی...البته کوفهء آن روز حتما باید شهری باشد پشت دریاها که در دست همهءکودکانش شاخهءمعرفتیست...و خیابان هایی پر از فواره های هوش بشری! تا تو دیگر آرزو نکنی:
خدا شما مردم را از من بگیرد ومن را ازشما!...به شما کسی را بدهد که لیاقتش را دارید و به من مردمی را که لایق آنانم!آنروز نگاههای احمق نباشند که بی هیچ درکی از تو درپاسخ به تمنای پرسشت که:سلونی قبل ان تفقدونی!..
هاج و واج و گیج ازتو بخواهند که از تعداد موهای سرشان آگاهشان کنی...
کاش باز هم می آمدی تا آدمها در مهربانی نگاهت رنجهایشان را فراموش کنند.
دانم سر آرد غصه را رنگین نماید قصه را
این آه خون افشان که من هر صبح وشامی می زنم
به نقل از وبلاگ حدیث دوست
دوستان خوبم !
ایام سوگواری وشهادت امیر مومنان حضرت علی علیه السلام را به همه دوستداران آن حضرت تسلیت میگم و از خدا براتون طلب صبر واجر می کنم!
توی دعاهاتون توی این شبا که مقدرات همهءآدما تعیین میشه مارو از یاد نبرید.
زهرا
حرف امروز
دوست کیست و شاید چیست؟! اصلا وجود دارد؟
!حکایت نوشتن این جملات درباره دوست، صحبت با یک دوست بود
.انتخاب دوست و مصاحب در هر شرایط، لازم و ضروری به نظر می رسد که بدون دوست زندگی مشکل و ناگوار می نماید. لکن در انتخاب دوست چه وظیفه ای داریم؟
برای هر یک از شما سه دوست و رفیق وجود دارد
.یکی آن دوستی که تو را از خواهشهایت بهره مند می سازد و خواسته های تو را جامه عمل و تحقق می پوشد و آن دوست دارایی تو است
.دوست دیگر آن است که با تو هم قدم و همراه است تا به هنگامی که در خانه قبر وارد شوی و پس از دفن از تو جدا می شود نه به تو چیزی می دهد و نه با تو مصاحبت می نماید و آن نزدیکان تو می باشند
.اما دوست سوم همراه انسان می ماند و آن رفیق، عمل ما است
.حضرت فرمودند که عمل می گوید: به خدا قسم، هر جا بروی من با تو می آیم و هرگز از تو جدا نمی شوم خواه عملت خوب و خیر باشد و خواه شر و ناپسند
.در دوستی با برادر دینی ات بر او سبقت بگیر
!امام صادق(ع) فرمودند
:هرگز دو برادر مومن یکدیگر را دیدار نمی نمایند، مگر اینکه آن کس که بیشتر برادر مومن خود را دوست بدارد. او افضل و برتر است
.بنابراین هر کس از برادران دینی اش در دوستی سبقت بگیرد او برتر و گرامی تر است
.چه کسی صلاحیت دوستی با شما را دارد؟
امام صادق (ع) فرمودند
:هر کدام از برادران دینی ات سه بار نسبت به تو غضبناک و خشمگین شد ولی سخن ناروایی نگفت می توانی دست دوستی بسویش دراز کنی و طرح رفاقت با او بریزی
.با دوست و دشمن به اعتدال رفتار کن
!حضرت علی (ع) در عمل با دوست و با کیفیت برخورد با او می فرماید
:با دوست مورد علاقه ات در حد اعتدال و به مقدار مصلحت اظهار دوستی کن که ممکن است روزی دشمنت شود و همچنین در بی مهری نسبت به کسی که دوستش نداری مدارا کن، زیرا ممکن است روزی دوست تو گردد
.عاجزترین مردم کیست؟
حضرت علی (ع) می فرماید
:ناتوان ترین مردم کسی است که نتواند برای خود دوستانی بدست آورد و از او ناتوان تر کسی است که دوستانش را از دست بدهد
نسبت به دوست مهربان و متواضع باش
!و در جایی دیگر می فرمایند
:نسبت به دوست تواضع کن، و برای او همانند پدر، نسبت به فرزند مهربان باش
.طلب کن دوست را همچنان مریضی که شفا طلب نماید و از رفیق دروغگو پرهیز کن زیرا دروغگو شایسته رفاقت نیست
.دوستان خود را گرامی بدارید
!امام باقر(ع) می فرماید
:دوستان خود را گرامی بدارید و آنان را بزرگ شمارید و بر خلاف هر گونه ادب و حرمت، متعرض یکدیگر نشوید
با همه این تفاسیر
:پیامبر اکرم(ص) فرمود: دوستی و علاقه شدید به هر چیزی چشم و گوش را کور و کر می نماید
.افراط در دوستی و عشق و علاقه شدید شما به هر چیز زیان آور است مگر دوست داشتن خدا و پیامبر و اهل بیت(ع) و هر چیزی را برای خدا دوست بدارید ولو شدید هم باشد
زهرا
آقا(یا همون خانوم) من اعتراض دارم
اعتراض
اعتراض
اعتراض
چه معنی داره ادم رو با زبون روزه ۱ ساعت بدوونن!!!!
تا چنددقیقه پیش توی سالن ورزش بودیم! اونم تربیت بدنی ۱!!(سال چهاریها تازه یادشون افتاده تربیت بدنی واسه خوش هیکلی خوبه)
جاتون خالی حسابی دوویدیم
من و زهرا جونم با هم مسابقه گذاشته بودیم!!! یهو میدیدی زهرا نیست!!!بچه ی ما اینقدر جو گیر می شد یهو از همه جلو میزد!!!
هی می گفتم زهرا جونم اینجا لازم نیست مسابقه بدی به فکر ۶ ساعت مونده به افطار باش اما انگار نه انگار!!!
تازشم زهرا جونم یهواحساساتی شد که ما عین دو تا خرگوش(!)داریم می دوییم!!!من نمی دونم چی دید که یهو به این نتیجه رسید!!!
بریم که به کلاس بعدی برسیمُ٬دوباره ساعت ۱۲ کلاس داریم تا ۳ اون هم ادبیات فارسی!!!
این ترم با این درسا نور علی نوره!!
موفق باشید و شاد
التماس دعا
رویا که پیشش زهرا جونش نشسته
خیلی زود گذشت .فقط کافی است چشمهایت را روی هم بگذاری و تا ده بشماری.رمضانهای گذشته را می گویم و روزه های کودکی.سفره های بزرگ افطار و جمع گرم و شلوغ خانوادگی.بوی نان تازه و عطر شعله زرد دم افطار؛آش نذری و صدای ربنای شجریان.و مادر که می گوید: «به جای این که از حالا قاشق به دست بگیرید و هول الله و اکبر باشید چند تا انا انزلنا بخونید.».
یادش بخیر آن شبی که داشتی با شیطنت از روی سفره این ور اون ور می پریدی و یهو پات خورد به چایی و همشون ریختند و ....همه جیغشون رفت هوا! تو هم تا دیدی که خراب کاری کردی شروع کردی به گریه که آخ پام سوخت و .....عوض اینکه دعوات کنند همه از سر سفره بلند شدند و یکی سیب زمینی رنده می کرد یکی خمیردندون می مالید روی پات و ....!
یادش بخیر سحرهای ماه رمضون، بعضی وقتها شیطون غلغلکم می داد که سحر بیدار نشم(همون یه ساعت خواب کلی میارزید) و بدون سحر روزه بگیرم اما وقتی دم اذان دیگه نای حرف زدن نداشتم، به خودم قول می دادم دیگه گول شیطون رو نخورم و سحر بیدار شم، اما انگار شیطونش خیلی قویتر از تصمیمم بود!!!!
یادش بخیر سحرهایی که بابا بزرگ دعای افطار رو بلند سر سفره می خوند و تو اداش رو در میوردی ....آخه خیلی کوچکتر از اون بودی که بتونی حرفهاش رو بفهمی! خدا می دونه اون دنیا الآن وضعش چطوره....دلم براش برای دعا خوندناش برای حتی دعوا کردناش تنگ شده.
یاد ماه رمضون پارسال و پیارسال بخیر. یاد دلتنگی ها و گریه ها و بعدشم غش و ضعف کردن ها و دو سه روز روزه نگرفتن ها!!!!
یاد همشون بخیر
دلم باز از آمدنش به شوق می آید.سحر های با برکت و افطارهای گرم و دلنشین.دیدارهای فامیلی و زمزمه قرآن.
و این بار به ستاره ها نگاه می کنم و از خدا می خواهم سعادت درک لحظه ها و ثانیه هایش را از من و ما نگیرد.
التماس دعا
رویا