حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

حیات خلوت کروکدیل سوم

وبلاگی که همیشه درمورد همه چی میشه توش نوشت اما جدیدا هدفدار

شیطان

بساط شیطان :
دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب می‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هیاهو می‌کردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند. توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خیانت،‌ جاه‌طلبی و ... هر کس چیزی می‌خرید و در ازایش چیزی می‌داد. بعضی‌ها تکه‌ای از قلبشان را می‌دادند و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را. بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند و بعضی آزادگیشان را. شیطان می‌خندید و دهانش بوی گند جهنم می‌داد. حالم را به هم می‌زد. دلم می‌خواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم.
انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و گفت: من کاری با کسی ندارم،‌فقط گوشه‌ای بساطم را پهن کرده‌ام و آرام نجوا می‌کنم. نه قیل و قال می‌کنم و نه کسی را مجبور می‌کنم چیزی از من بخرد. می‌بینی! آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند. جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیک‌تر آورد و گفت‌: البته تو با اینها فرق می‌کنی.تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان، آدم را نجات می‌دهد. اینها ساده‌اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب می‌خورند. از شیطان بدم می‌آمد. حرف‌هایش اما شیرین بود. گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت. ساعت‌ها کنار بساطش نشستم تا این که چشمم به جعبه‌ای عبادت افتاد که لا به لای چیز‌های دیگر بود. دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم.
با خودم گفتم: بگذار یک بار هم شده کسی، چیزی از شیطان بدزدد. بگذار یک بار هم او فریب بخورد. به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم. توی آن اما جز غرور چیزی نبود. جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم، فریب. دستم را روی قلبم گذاشتم،‌نبود! فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته‌ام. تمام راه را دویدم. تمام راه لعنتش کردم. تمام راه خدا خدا کردم. می‌خواستم یقه نامردش را بگیرم. عبادت دروغی‌اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم. به میدان رسیدم، شیطان اما نبود. آن وقت نشستم و های های گریه کردم. اشک‌هایم که تمام شد،‌بلند شدم. بلند شدم تا بی‌دلی‌ام را با خود ببرم که صدایی شنیدم، صدای قلبم را. و همان‌جا بی‌اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم. به شکرانه قلبی که پیدا شده بود

ظریفه

نظرات 24 + ارسال نظر
مازیار شنبه 19 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:11 ب.ظ http://future2010.blogsky.com

سلام ...
خسته نباشی دوست من .
خیلی خیلی زیبا نوشتی .
موفق و پاینده باشی.
به من سر بزنید . منتظر شما هستم در کلبه آبی

بهونه شنبه 19 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:59 ب.ظ http://bahooneh.mihanblog.com

سلام
ممنون که سر زدی
جالب بود خیلی جالب
موفق باشی همیشه

نیما و شهرام(ما ۲ تا) شنبه 19 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 06:49 ب.ظ http://sekte.blogfa.com

سلام ابجی
(شرمنده ما زود پسرخاله میشیم)
خیلی خوشحال شدیم یه سر اومدید دیدن ما
پول چایی هم ندادید که!
عیب نداره حالا چون بار اول بود مهمون ما باش
موفق باشید
خیلی جالب مینویسید
تا بعد
یا علی

م ی ث م شنبه 19 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:26 ب.ظ http://mrblue.blogsky.com

بابا دم شما گرم که انقدر تو تبلیغ کردن لارژ بیدید

آهوی وحشی شنبه 19 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:54 ب.ظ http://www.wilddeer102.persianblog.com/

سلام . خوش حالم که به وب آهوی وحشی سر زدی. نوشته های حالبی داری باز هم پیشت میام. فعلا...

دفتر عشق شنبه 19 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:56 ب.ظ http://www.daftareshghe.blogsky.com/

سلام خوب هستی؟ دفتــــــــر عشق آپدیت شد. و باز منتظر حضور گرمت هستم. شاد و پیروز باشی در تمامی مراحل زندگی. یا حق///بیا و اشکهای پر از مهرت را بر دامن من بریز…
بیا تا با هم بنشنیم و گریه کنیم…
بگذار چشمهایم به چشمهای تو عادت کنند…
بگذار چشمهایم نیز مانند چشمهای تو از اشک ریختن ناله کنند…
تنهایی اشک نریز ، موقع اشک ریختن اسم مرا نیز صدا کن…
به چشمهایم آموختم که بدون تو اشک نریزند

داش مهدی شنبه 19 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:23 ب.ظ http://www.dashmahdi.persianblog.com

سلام ................... شما هم وب جالبی دارید........... درباره شیطان ............. خوشا به حالت .............. اگر من هم او را می دیدم اینقدر درباره خودم بد نمی گفتم ........ شیطان خود منم .............. بای

دفتر عشق شنبه 19 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:24 ب.ظ http://www.daftareshghe.blogsky.com/

سلام خوب هستی؟ دفتــــــــر عشق آپدیت شد. و باز منتظر حضور گرمت هستم. شاد و پیروز باشی در تمامی مراحل زندگی. یا حق///بیا و اشکهای پر از مهرت را بر دامن من بریز…
بیا تا با هم بنشنیم و گریه کنیم…
بگذار چشمهایم به چشمهای تو عادت کنند…
بگذار چشمهایم نیز مانند چشمهای تو از اشک ریختن ناله کنند…
تنهایی اشک نریز ، موقع اشک ریختن اسم مرا نیز صدا کن…
به چشمهایم آموختم که بدون تو اشک نریزند

هیوپاین یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:45 ق.ظ http://www.hughpine.persianblog.com

سلام خوبی مرسی که به من سر زدی کروکدیل خانم ... خیلی مطلبت توپ بود خیلییییییییییییی زیبا بود حال کردم ... موفق باشی من آپم خواستی سر بزن ممنون میشم بهت لینک داده بیدم بای.........

آهوی وحشی یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:19 ق.ظ http://www.wilddeer102.persianblog.com/

موافقم...

نسرین یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:44 ق.ظ http://nasy.blogfa.com

چه قدر باحاله حرفات رویا جون.

مازیار یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:54 ب.ظ http://future2010.blogsky.com

سلام دوست گلم ظریفه ...
ممنو از حضورت .
من آپم و چشم براه حضور گرمت در کلبه محقرم

اطهر یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 06:18 ب.ظ http://brightfire.blogsky.com

گر کوره راه زندگی طویل است و پر ملال
یاد آر که تنها یکبار باید از آن گذر کرد.

من آپم...

مازیار یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:53 ب.ظ http://future2010.blogsky.com

سلام مجدد به ظریفه خانم گلم .
عزیزم بعد ترمیم قالبم ٬ بهت قول میدم که لینک خودتو یه جای خوب ببینی.
موفق باشی .
دوستاره تو مازیار از کلبه آبی

رویا دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:28 ق.ظ

ظریفه فوق العاده بود.
مرسی

هیوپاین دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:04 ق.ظ http://www.hughpine.persianblog.com

سلام خوبی مرسی که سر زدی عزیزم ... من آپم خواستی سر بزن بای ...

مرجان دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:08 ب.ظ http://marjanir.blogfa.com

سلام ممنون از اینکه سر زدید ..../راستی حالا واقعا دیدیش؟؟؟ /موفق باشی

مجتبی سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:53 ب.ظ http://darhashieh.persianblog.com

زیبا بود
راستی من هم از امروز یه وبلاگ باز کردم اگه وقت کردید یه سری بزنید.

نسیم چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:17 ق.ظ http://narmafzarkids.blogsky.com

سلام . خوبین دوستان. برام خیلی جالبه که چرا اسم وب و کروکدیل گذاشتین. خوشحال می شوم شاهد حضور گرمتون در وبم باشم
موفق باشین

محمدومرضیه چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:32 ب.ظ http://msky22.blogsky.com

سلام...خیلی زیبا و جالب بود...
ما قسمت بعدی داستانمون رو نوشتیم...
منتظر حضور گرمتون هستیم...
دوستای خوبمون همیشه موفق باشید...

اطهر چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 06:37 ب.ظ http://brightfire.blogsky.com

کاش می دانستیم
زندگی با همه وسعت خویش محفل ساده غم خوردن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
اضطراب و هوس دیدن و نا دیدن نیست
زندگی جنبش و جاری شدن است
از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا میداند


من آپم
با تبادل لینک موافقی؟

اشک دلتنگی پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:20 ق.ظ http://matina-alphabet.blogsky.com

سلام
ممنون از اینکه به من سر زدی
وب جالبی دارین ....تبریــــک .. مخصوصا؛ اینکه با هم مینویسین ...قشنگ بود و دلنشین ..هنوز مطالب رو نخوندم اما حتما میخونم ... بازم میام
شاد و سلامت باشین و بیشتراز همیشه موفق

**سارا و زهرا** جمعه 9 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:02 ب.ظ http://www.fajeaeshgh.persianblog.com

salam.... kheyli jaleb bood... kheyli khondani.... man adreseto az dokhtar dayim gereftim... khoshhalam az ashnayiton.... moovafagh bashin...

م.ح.غ چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:17 ب.ظ http://Iekta.blogsky.com

من صد بار به این جبرییل گفتم جلوی بساطیارو بگیره ها...

خدا بودنم چقد سخته...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد