سلام به همه ی دوستای خوبم. چند روزی هست که دلم حال و هوای وبلاگ نویسی به سرش زده.....چهارشنبه و ینج شنبه گرفتار بودم. چند دقیقه پیش شروع کردم به نوشتن اما با اجازه ی دوستان فقط به درد دفتر خاطرات(!) میخورد تا وبلاگ "کروکدیل".... که البته رفت جزء بایگانی ها....
دیشب داشتم با خودم فکر می کردم که خدا چقدر توی این 21 سال هوام رو داشته...قربونش بشم همه جوره مراقبم بوده....خیلی چیزها بهم داده که اینقدر روز و شبم رو باهاشون می گذرونم که یادم رفته چقدر برام با ارزشند و مهم.
ما آدما گاهی یادمون میره که بعضی چیزهای دور و اطرافمون رو چطوری بدست آوردیم....یعنی اولش که بدست آوردیم کلی به داشتنش افتخار می کنیم اما همین که مطمئن میشیم شده مال خود خودمون، برامون میشه معمولیه معمولی، گاهی حتی یادمون میره چقدر برای بدست اوردنش زحمت کشیدیم....
دو تا حالت داره که دوباره جذابیتش رو برات بدست بیاره...
خدا توی این زندگی یه بار بهم یه هدیه داده بود)هدیه که زیاد داده بود اما این با بقیه فرق داشت). فقط برای یه روز دو روز نبود برای یه عمر بود! مثل بهار تازه بود، مثل تابستون گرم بود، مثل پاییز زیبا و رنگارنگ بود و مثل زمستان آرامش بخش و پاک..خیلی امتحانم کرد....جند بار تو امتحانهاش شکست هم خوردم اما خدا با اون همه رحمتش، مگه میشه بنده اش رو ناراحت کنه؟! باز بهم فرصت داد.....
نزدیکهای شب های احیا بود، توی ماه رمضون، ازم گرفتتش(فکر کنم نا شکری زیاد کرده بودم).....اولین بار بود که توی زندگی شکستم ( شکست زیاد خورد بودم اما این با بقیه فرق داشت ). این آدم رو خورد می کرد..... باورم نمی شد که جدی جدی هدیه ام افتاده و شکسته....روز اول(شب اول) حالم خیلی بد بود خیلی.... یه وضو گرفتم....خواستم ا ز خدا کمک بگیرم...می دونستم چیزی که شکسته دیگه درست نمی شه اما باز هم پیش خودم می گفتم شاید اینا فقط خواب بوده..... نمی دونم اون دو رکعت نماز رو چطوری خوندم.....سه روز رو تو کابوس گذروندم.....نمی دونم خدا دلش مثل همیشه برای بنده درمونده اش به رحم اومده بود یا خواست دوباره منو یه جور دیگه آزمایش کنه.....هدیه ام رو بهم پس داد ..... ولی بهم گفت این دفعه خود خودت باید مراقبش باشی.....هنوز هم اضطراب و ترسی توی وجودمه... ترس از دست دادن اون هدیه .... می دونم که دیگه طاقت دوباره از دست دادنش رو ندارم به هیچ قیمتی.... آخه اون هدیه فقط یه هدیه برای تزیین دکور خونه نبود.....یه جورایی تزیین، نه بهتر بگم، یه مکمل بود برای زندگی....
نمی خواستم اینقدر زیاد بشه و طولانی ...تازه نتونستم اون چیزی رو هم که تو دلم بود رو بیان کنم...شرمنده که زیادی مجهول بود.....نوشتن این مطلب فقط به این خاطر بود که دیشب دیدم 263 روز شده!!!!!!!!!!!!!
یه کتاب دارم که برام خیلی با ارزشه (یه کتاب کوچولوی خوشگل) می خواهم آخر این پست یکی از شعرهاش رو براتون بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد
Time is
Too slow for those
Who wait,
Too swift for those
Who fear,
Too long for those
Who grieve,
Too short for those
Who rejoice,
But for those
Who love,
Time is eternity.
Victor Hugo
امیدوارم همتون شاد شاد باشید
و
قدر داشته های زندگیتون رو بدونید
رویا
سلام ...پرواز خوب بود .. از پرواز راضی بودید ... ایرباس رو هم دعا کردید ...؟؟؟ خسته هستم .. بعدا میام می خونم اگه اجازه بدید ؟؟... اشد باشید همیشه ایرباسی که ....
...!!! دیدی بهتره سه نقطه بذارم!
سلام.......من خودم نوشتن خاطرات رو تو وبلاگ خیلی دوست دارم.........چون حس مکینم بعضی از این خاطرات تجربه خوبی برای دیگران میشه.......من به روزم
سلام رویای عزیزم
اول از همه قالب جدید مبارک
من امروز چهار تا پست جدید گذاشتم و کد ساعت را دوباره برای شما توی وبلاگ گذاشتم فقط کافیه مطلب چهارم وبلاگ و بالای مطلب اعلامیه وبلاگم مراجعه کنید .
من امروز آپ کردم و منتظر حضور سبز شما و نظرات زیبای شما در وبم هستم .
به امید موفقیت و پیروزی در تمامیم مراحل زندگی .
باز هم پر بار!قالبتون خیلی قشنگه!اون ساعتتون هم خیلی توپه!تولدم یه دونه برام بخر!...اللهم عجل لولیک الفرج*
سلام
این هم خبری که قرار بود بتون بدم
سایت هانیه توسلی افتتاح شد
http://gohha.net/haniehtavassoli
راستی اسم کتاب هوگو چیه ؟
این کتاب یه کتاب ایرانی نیست. یعنی حتی تو ایران هم published نشده اما اسمش the book of love.....جمع اوری حرفهای بزرگان در مورد علاقه و دوست داشتنه!
سلام ظریفه و رویا خانوم عزیز ... خیلی عذر یخوام بابت این یه هفته ی ای نبودم ... یه سری مشکلات سد راهم شد که خدا رو شکر حل شد ... راستی ظریفه خانوم ما این همه به نوشته های زیبای شما نظر دادیم و لذت بردیم نشد تو یه بار مثه رویا بیای و بهم یه سر بزنی ... اینه رسمش ؟ راستی این هدیه مجهول مبارکت باشه ...
می تونی اون یادداشتم رو که آدرس اشتباه داشت پاک کنی
سلام به دوستای گلمون....
رویای عزیزم حرفت کاملا درسته...خودمون باید یه کاری کنیم که هیچ چیز عادت نشه حتی عشقمون...ایشالا هدیه ی قشنگی که خدابهت داده...خودش کمکت کنه که همیشه سالم نگهش داری...خانمی گل...
شعری هم که نوشتی خیلی قشنگ بود........(بوس بوسسسس)
راستی گلم ما هم اپ کردیم...منتظرتونیم...
فدای شما........
سلام
این علی آقا چند وقتی که زیر سرش بلند شده و فکر زن گرفتن افتاده چون کسی بهش زن نمی ده گیر داده به من بنده خدا ، شما ها که بیشتر باهاش دوست هستین یه دستی بالا بزنین و براش یه دختر خوب پیدا کنین .
سلام
بابا ما در به دریم
۱- قالب جدید مبارک
۲- عسلویه رو خوشم نیومد به دو دلیل
اولا که پیشنهاد کننده قول کاری بهتر بهم داد
دوما که دارم درس می خونم و از درسم می افتم
۳- امتحانی که قرار بود هفته گذشته داشته باشم افتاد این هفته امتحان حسابداری مقدماتی
۴- ممنونم که راجع به کتاب هم نظر دادین
سلام
فیلا فقط شرمندم .بر می گردم و جبران......
منو ببخش باشه رویا جونم
بر می گردم
بازم سلام
الان رفته بودم سراغ محمد دیدم کامنت گذاشتی راجع به مقداد
اول از همه ممنونم چون اگه عیب های آدم توسط دوستش گفته بشه بهتره تا توسط یه غریبه
دوم که ما انتقاد پذیر هستیم و جنبه انتقادات منطقی رو داریم
سوم ممنونیم که با دقت تمامی محل های ما رو می شناسین و به همش سر می زنین
خوب حالا از خودم و داش ممدم دفاع کنم:
ما خیلی مشتاقیم که این وب سریعتر راه بیافته
اما امن از دست این مسئولین
فقط بلدن گیر بی خودی بدن به ما
ما اومدیم فرهنگ سازی کنیم توی این راه حتی حاضریم وب خودمون رو تعطیل کنیم
اما آقایون گفتن باید بیایید با ما مذاکره کنید اگه ما اجازه دادیم شما فعالیت کنید حالا هم من و محمد داریم این مراحل رو طی می کنیم اگه شد از راه قانونی وارد میشیم اگه نشد
اون وقت من و محمد می دونیم و آقایون مسئولین این امر
اون وقته که می خوام ببینم که اونا کاری از دستشون بر میاد
اگه قانع شدی برام یه کامنت توی در به دران بگذارید
بازم ممنونم دوست عزیز
ولی راجع به مطلبی که برای محمد نوشته بودی باید بگم من یه در به درم حرفام رو از ته دلم می زنم فعلا هم قصد این کارا رو ندارم چون دارم به یک در آمد بزرگ فکر می کنم
بعدشم حداقل تا دو ساله آینده قصد ندارم خودم رو توی این چاههابندازم اگر مفهوم بود جواب بده تا به شما بگم که ما هم بلدیم
سلام رویای عزیز
چون مسئولین فعلا اجازه رسمی به ما ندادند ما بطور غیر رسمی فعالیت می کنیم . و سعی داریم می کنیم که مجوز رسمی را از مسئولین امر اگر خدا بخواهد هر چه زودتر بگیریم و فعالیت خود را بهصورت رسمی و گسترده آغاز کنیم امیدوارم جواب من و علی آقا توجیه خوبی برای شما دوستان عزیز باشه ولی نباید فراموش کنید که ما یهنی من و علی به کمک تک تک شما عزیزان احتیاج فراوان داریم .
سلام دوست جونم.قربون دلت بشم با این زبونه قشنگش....
یه استاد خیلی ماهی داریم که همیشه میگه:همیشه مواظب خواسته هات از خدا باش.یادت باشه که دو جور میشه از خدا چیزی رو خواست.اولیش ...(إإإ...اسمشو یادم رفته دیگه) که وقتی با خدا حرف می زنی ازش می خوای اونیو بهت بده که خیره و خوشحالیش دائمیه.دومیش توکله(دیدی یادم بود!) یعنی به خدا بگی الاو للا من همینو می خوام نه چیزه دیگه (خوب یا بد).اونوقته که باید یادت باشه که خدا از رو کرم و قدرتش بهت می ده.پس یه کم (یا خیلی)بترس....
حیف که زیادی حرف زدم(البته همش نقل قول بود) وگرنه میگفتم که من یه بار امتحان کردم و از ته قلب توکل کردم...
الحمدلله که قبل از اینکه دیر بشه ترسیدم....
پس واست آرزو می کنم که ...(همونو که اسمشو یادم نیست!) کنی ...
تو هم واسم دعا کن!
الهی قربونت بشم که اینقدر خوبی و بزرگوار عزیزم. دوست جون گلم سعی می کنم همیشه اینو از خدا بخواهم اما تو که خبر دل منو داری گاهی بد میشه و یه دنده ....تو پس چه دوستی هستی!!!هر روز که میبینمت تلفن و اس ام اس و اینا هم جای خود اما باز هم نتونستی منو درست کنی!
اینه رسمش؟!؟!؟!
خیلی ماهی;-) :-*
سلام . خوبی دوست عزیز ؟
جالب بود ارسالت .
ما هم به روزیم . گلایه کرده بودی که چرا نمینویسیم ؟!
حالا بیا بخون . منتظریم .
باید نظر بدم اما نمی تونم
- شاید چون مطلبت حرف نداره
- شاید چون دارم فکر می کنم
- شاید چون نفهمیدم (البته منظورم قدر تو نه متن تو)
- شاید چون شرمنده ام.
- و شاید همه اینها به علاوه هزار تا دلیل دیگه *.
پس بذار فقط بگم متنت قشنگ بود و تکون دهنده ؛ مثل ...
سلام.ببخشید.اشتباه گرفتی!!!!من اونی که فکر میکنی نیستم...
ولی مطمئنم اونی که با من اشتباهش گرفتی قصد نصیحت یا نتیجه گیری یا تنبه ... نداشته.فکر کنم اونم فقط خواسته حرف دلشو بزنه ولی بیچاره!!!زبون دلش مثل زبون دل تو قشنگ نیست یه کمی نیش داره!!!!تو بزرگی کن و ببخشش.به خاطر من!!!!!!!!!
با تشکر.دوست جونه دوست جونم!
سلاممممممممم
سلاممممممممممممم
سلام مممممممممممممم
خوب دیگه هر چی نبودم بسه.حالا اومدم جبران کنم.میرم مطلبت رو می خونم و بر می گردم
جایی نری .الان میام
یا حق
بازم سلام
والا در مورد بخش اول که هیچ نظری ندارم چون اصلا نفهمیدم قضیه چیه(شیطون قضیه چیه؟؟)
در مورد اون شغر هم همینو بگم که خوگشل و جالب بود ولی فک کنم قبلا یه جاهایی خونده بودم
بازم شرمندم که نبودم
فعلا
یا حق
آهان یادم رفت بگم
من هم یه کتاب دارم که برام خیلی ارزش داره.اما هنوز نرسیدم بخونمش .باز خوبه تو کتاب محبوبتو خوندی
مواظب خودت باش
یا حق
آخ آخ اینو یادم رفت بگم
که
مبارکه مبارکه.
ظریفه خانوم من از دسته تو خیلی شاکی ام . باید برا امروز یه مطلب ویژه می نوشتی. (عصبانی)
ولی من که یادم هست می گم
مبارک
مبارک
یا حق
آهان آخرین نکته باقی موند
پس چند تا؟؟؟؟؟
یا حق
فکر کنم جبران همه نبودنا شد . مگه نه؟؟؟؟؟؟
شاد بی و شاد زی(این هم یه جمله ابداعی از من)
خالا دیگه واقعا یا حق
نه مجبور شدم یکی دیگه هم بنویسم که قبلی مال من بود
وای چه اشتباه بزرگی
می دونی دیگه تو کافی نت از این اتفاقا می افته.هر دوتا نظر قبلی مال من بود
یا حق
خدا رو شکر که هدیه رو گرفتین
همیشه سالیان سال سالم و سربلند و سلامت باشین
امیدوارم شما به پریدن چشم و اینجور چیزا اعتقاد نداشته باشین!
انشاا... دلتون همیشه پر تپش و سرشار از عشق باشه
سلام
من دیروز با سه خبر جدید وبلاگم را آپ کردم .
سلام
خوبی رویا جون؟
امیدوارم خوب باشی.
لینکت کردم .
ما که نفهمیدیم چی به چیه!
شاد باشی.